برچسبها:
زندگینامه آغا محمد خان قاجار
وی زادهٔ ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان است. مراسم تاجگذاریاش را در ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری برگزار کرد و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ مه ۱۷۹۸ میلادی در شوشا درگذشت.
آقامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت میکرد. اینان شیعه مذهب بودند. نادرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهی رسید.
ریشههای قدرتیابی دودمان قاجار
نوشتار اصلی: دودمان قاجار
درباره اصل و نسب قاجارها اطلاعات درستی در دست نیست . اما اینطور که بر می آید آنها از نژاد ترک بودند.قاجارها ازترکان غربی بودندآنها ازدوره صفویه در تاریخ ایران پیدا شدند.وآن مطالبی که آنها را به مغولان منتسب می کند نامعتبر می باشد(تاریخ اجتماعی سیاسی ایران - سعید نفیسی )در اواخر قرن نهم هجری شاه عباس آنها را برای دفاع از مرزها به سه قسمت تقسیم کرد. قسمتی در مرو برای مقاومت در برابر ازبکان ، قسمتی در گنجه و ایروان و قسمت دیگر در قلعه مبارک آباد استر آباد ساکن شدند . با توجه به سکونت قاجارها در حوزه فرهنگ و تمدن ایران میتوان آنها را ایرانی شده نامید . قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس برمیگردد. آنان ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان به دلیل کمکهای بزرگشان به دربار صفوی، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر دوازده ساله بود، یوخاریباشها را به حکمرانی منسوب کرد که ساکنین بالادست رود گرگان بودند تا با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقیباشها زیر نظر حکومت ایشان گردند. وی را در خردسالی مقطوع النسل کردند و برای همین در ذکر نام وی یعنی آقامحمد را به شکل آغامحمد مینویسند.
وضعیت ایران در زمان کودکی آغا محمد خان
زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ شاه برای به دست گرفتن قدرت تلاش میکرد. فرماندهی سپاه شاهرخ شاه به محمدحسن خان بعلت تجربه و تدبیر فوق العاده ایشان واگذارگردید . با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس ازآن شاهرخ شاه به دست دشمنانش که در راس آنان پدر زن وی قرار داشت نابینا گشت . فرماندهان وفادار دست به کودتا زده شاهرخ شاه نابینا رامجددا برتخت سلطنت نشاندند.
کودکی و نوجوانی آغامحمدخان
ژان گور مینویسد: آغامحمد خان باریک اندام و متوسط القامه بود و چشمهای زیبا و جذاب ودهانی کوچک داشت. هرکس دهان کوچک و چشمان زیبای پسرک را میدید، تصور میکرد بر روح وی هوی و هوس غلبه دارد؛ اما وقتی آن پسر سیزده ساله کلاه را از سر برمیداشت و چشم بیننده به پیشانی بلند وی میافتاد، تغییر نظر میداد و میفهمید که کسی که دارای آن پیشانی بلند است، مقهور هوی و هوس نمیشود.
آغامحمد خان تیر اندازی، سوارکاری و خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن رادر پیش مادرش جیران -که از بهترین تیر اندازان بود- فراگرفت؛ چنانکه در سیزده سالگی جزو بهترین تیراندازان قشون محمدحسن خان بود و فرمانده دستهٔ تجسس یا طلایهدار قشون پدرش گردید. وی با آن سن اندک، شجاع و با اراده بود و از مرگ ترسی نداشت.
کریم خان و قاجار
چندی بعد محمدحسن خان سپاهی مجهز و منظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجرها بود؛ اما در نهایت شکست خورده و در میدان جنگ توسط سبزعلی بیگ حاکم سابق استرآباد کشته شد و سرش از تن جدا گردید.
پسران محمد حسن خان اسیر میشوند
آغا محمد خان با همیاری حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگهای پارتیزانی زدند تا آن که خراج آن سال استرآباد توسط آغامحمدخان مورد سرقت قرارگرفت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخان زند و او شد که در نهایت دستگیر و به تهران برده شد . کریم خان همین که فهمید او دیگر خواجهاست (و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل نمیباشد) امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.
پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سربرد.این روش معمول کریم خان زند بود تا با اسیر نگاه داشتن تعدادی از سران قبیله متمرد خطر شورش را از بین برده و در صورت هرگونه تحرک اسرا را تنبیه نماید. در همین زمان برادرآغامحمد خان حسینقلی خان جهانسوز در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمدخان که میدانست از سوی کریمخان مواخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغ خود رادخیل بست ؛ پس از آن کریم خان به وساطت اطرافیان خود او را مورد عفو قرار داد.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه
آغا محمد خان در ۱۳ صفر سال ۱۱۹۳ هجری قمری (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغهای اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به ساری و استرآباد رفت و با کمک سران اشاقهباش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار تا پای مرگ رفت ولی سرانجام در بندپی نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته شد بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و جشن نوروز را به دستور وی با تشریفات برگزار نمودند. پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آغا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند - که جوان بود و شجاع - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ باباخان برادرزاده آغا محمدخان در سمیرم و محاصره شیراز است . سرانجام آقا محمد خان قدرت نظامی خود را افزایش داد و با کمک حاج ابراهیم خان کلانتر که دروازههای شهررا پنهانی برای او گشود ، وارد شیراز شد . با ورود آقا محمد خان قاجار به شیراز ، لطف علی خان زند به کرمان گریخت .و پس از آن محاصره طولانی کرمان در سال ۱۲۰۸ هجری قمری است .در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد.
به عقیده حاج ابراهیم خان کلانتر، لطفعلی خان دلاوری شجاع بود اما برای مملکت داری مناسب نبود ولی آقا محمد خان قابلیت انجام امور سیاسی داشت . (صفحه 9 - کتاب لطف علی خان – ناصر نجمی – بهار 1376)
برچسبها:
سلسله ها و پادشاهانی که بعد از اسلام حکومت یا سلطنت کردند به ترتیب اولین و آخرین و مدت حکومت آن ها
بدین قرار است :
1. طاهریان که با طاهربن حسین مصعب سال 206 هجری قمری شروع و با محمدبن طاهر به سال 259 هجری قمری خاتمه یافته است.
2. علویان که با حسن بن زید حسنی داعی کبیر سال 250 شروع و با حسن بن قاسم حسنی، داعی صغیر به سال 316 هجری قمری خاتمه یافته است.
3. دیالمه یا آل زیار که با ابوالحجاج مرداویج بن زیار به سال 316 هجری قمری شروع و با جستان بن نوشیروان به سال 435 هجری قمری خاتمه یافته است.
4. دیالمه ی آل بویه، دیالمه ی فارس با عمادالدوله ابوالحسن علی بن بویه به سال 320 هجری قمری شروع و با ملک رحیم ابونصر خسرو فیروز پسر ابوکالیجار مرزبان به سال 447 هجری قمری خاتمه یافته است. و دیالمه ی عراق و خوزستان و کرمان و ری و اصفهان و همدان نیز مدتی در این نواحی حکومت کرده اند.
5. صفاریان که با ابویوسف یعقوب بن لیث به سال 247 هجری قمری شروع و با ابواحمد خلف بن احمد به سال 303 هجری قمری خاتمه یافته است.
6. سامانیان، که با امیرعادل، امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد به سال 179 هجری قمری شروع شده و به امیر ابوالفوارس عبدالملک بن نوح به سال 389 هجری قمری خاتمه یافته است.
7. غزنویان که با ابواسحاق الپتکین به سال 351 هجری قمری شروع و با سراج الدوله ابوالملوک خسرو ملک بن خسروشاه به سال 582 هجری قمری خاتمه پیدا کرده است.
8. غوریان (یا ملوک غور) که با امارت سیف الدوله سوری بن ملک عزالدین حسین به سال 534 هجری قمری شروع شده و با امارت علاءالدین محمدبن شجاع الدوله علی بن عزالدین حسین به سال 612 هجری قمری خاتمه یافته است.
برچسبها:
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم معمولاً تاریخ ایران را به دو دورهٔ کلی تاریخ ایران پیش از اسلام و تاریخ ایران پس از اسلام تقسیم میکنند.دو روایت مختلف از تاریخ ایران پیش از اسلام وجود دارد: یکی روایت سنتی که مبتنی بر تواریخ سنتی است (شامل شاهنامه) و از نخستین پادشاه کیومرث (که پادشاه جهان و نه فقط ایران است) آغاز میشود و شامل سلسلههای پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، ملوکالطوایفی (اشکانیان) و ساسانیان است. این روایت سنتی به یک معنی روایتی اسطورهای از تاریخ ایران است و شامل اطلاعات ذیقیمت مردمشناسانه و اسطورهشناسانه است
روایت دیگر روایت مبتنی بر تواریخ خارجی (شامل تواریخ یونانی، ارمنی، رومی) و مدارک و یافتههای باستانشناسی (شامل کتیبهها و سکهها) و به طور کلی روایتی مدرن و علمیاست. در این روایت خاندانهای پادشاهی در ایران پیش از اسلام از قرار زیرند: مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان
شاید بسیاری باور ننمایند که از سال سیام هجری که سال مرگ یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی است تا سال 1344ه.ق(=1304ه.خ) که تاریخ برافتادن قاجاریان میباشد در درون حدود طبیعی ایران بیش از یکصد و پنجاه خاندان به استقلال یا نیمه استقلال پادشاهی کردهاند و از میان ایشان تنها چهار خاندان سلجوقیان و مغولان و صفویان و نادر شاه را میتوان گفت که بر سراسر ایران حکمروا بودند. از دیــــــگران طاهریان، سامانیـان، صفاریـان، غزنویـان، بوییان، خوارزمشـاهیـان، قرهقویـونــلویــان، آققویونلویان، زندیان، قاجاریان اگر چه پادشاهان بزرگ و بنام بودند هیچ کدام سراسر ایران را زیر فرمان نداشتند. آن دیگران هم جز خاندانهای کوچکی نبودند که هر کدام بر یک یا دو ولایت فرمانروا بودند. در زمینه دودمان ها باید این را به اشاره یادآوری کرد که در یک دوره که آل جلایر نیز بر بخش هایی از ایرانزمین فرمان می راندند، حدود بیست دودمان بر ایران فرمانروا بودند
دودمانهای دوران پیش از اسلام
(ماد (آغاز قرن هشتم ق. م.۵۵۰ ق. م.) بنیانگذار (دیاکو) (هووخشتره
هخامنشی (۵۵۹ ق. م.- ۳۳۰ ق. م.) بنیانگذار کوروش شهریار معروف داریوش
سلوکیان (۳۳۰ ق. م.- ۱۲۹ ق. م.) بنیانگذار سلوکوس یکم
اشکانیان (۲۵۶ ق. م.- ۲۲۴ م.) بنیانگذار اشک یکم شهریاران بزرگ مهرداد یکم ارد یا اشک سیزدهم
ساسانیان (۲۲۴ م.۶۵۲ م.) بنیانگذار (اردشیر بابکان) شهریاران بزرگ شاپور ۱ شاپور دوم و انوشیروان دادگر
دودمانهای دوران پس از اسلام
طاهریان (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) بنیانگذار طاهر ذوالیمینین
صفاریان (۲۶۱ - ۲۸۷ ه. ق.) بنیانگذار یعقوب لیث
سامانیان (۲۶۱ - ۳۸۹ ه. ق.) بنیانگذار نصر اول شهریاران بزرگ اسماعیل بن احمد و نصر بن احمد
زیاریان(۳۱۵ - ۴۶۲ ه. ق.) بنیانگذار مرداویج پسر زیار شهریار معروف قابوس بن وشمگیر
بوییان (۳۲۰ - ۴۴۰ ه. ق.) بنیانگذار عمادالدوله علی شهریار بزرگ عضدالدوله
غزنویان (۳۸۸ - ۵۵۵ ه. ق.) بنیانگذار سلطان محمود غزنوی
سلجوقیان (۴۲۹ - ۵۱۱ ه. ق.) بنیانگذار طغرل بیک شهریاران بزرگ ملکشاه و سلطان سنجر
خوارزمشاهیان (۴۷۰ - ۶۱۷ ه. ق.) بنیانگذار (انوشتکین غرجه) شهریاران معروف: محمد خوارزمشاه
ایلخانان مغول (۶۵۴ - ۷۳۶ ه. ق.) بنیانگذار هولاکو خان
تیموریان (-۷۷۱ ۹۰۳ ه. ق) بنیانگذار تیمور گورکانی
صفویان - (۹۰۶ - ۱۱۳۵ ه. ق.) بنیانگذار شاه اسماعیل اول شهریار بزرگ شاه عباس
افشار (۱۱۴۸ - ۱۱۶۱ ه. ق.): بنیانگذار نادرشاه
زند (-۱۱۶۳ ۱۲۰۹ ه. ق.) بنیانگذار کریم خان زند
قاجار (۱۲۰۹ - ۱۳۴۵ ه. ق.) بنیانگذار آقا محمد شاه شهریار نامی ناصرالدین شاه
سلسله پهلوی (آغاز۱۳۴۵ ه. ق. ۱۳۰۴ ه. ش.) بنیانگذار رضا شاه
محمدرضا پهلوی در ۲۶ دی و به هنگام انقلاب ایران ناگزیر به ترک ایران شد. پایان دودمان پهلوی را ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ میدانند
حکومت جمهوری اسلامی (آغاز ۱۳۵۷ ه. ش.) بنیانگذار آیت الله خمینی
برچسبها:
قاجار نام دودمانی است که از ۱۷۹۴ تا ۱۹۲۵ بر ایران فرمان راند.قاجارها قبیلهای از ترکمانهای منطقه استرآباد (گرگان) بودند.ایشان تبار خود را به کسی به نام قاجار نویان میرساندند که از سرداران چنگیز بود. نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل دارد. پس از حمله مغول به ایران و میانرودان،قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام کوچیدند.هنگامی که تیمور گورکانی به این نقطه تاخت قاجارها و دیگر کوچندگان را به بند کشید و سرانجام آنها را به خانقاه صفوی در آذرآبادگان بخشید. پس از آن قاجارها یکی از سازندگان سپاه قزلباش شدند.
در زمان آقا محمد خان قاجار این طایفه به دو قبیله اشاقه باش و یوخاری باش (به معنای ساکن ناحیه بالا - رودخانه- و ساکن ناحیه پایین - رودخانه) تقسیم شده بود و آقا محمد خان موفق گردید این دو قبیله را با هم متحد کرده و نیروی نظامی خود را استحکام بخشد. برای آگاهی بیشتر به زندگی نامه آغا محمدخان قاجار نگاه کنید.
بنا بر بعضی منابع تاریخی مادربزرگ آقا محمد خان بیوه شاه سلطان حسین صفوی بود که در هنگام حمله محمود افغان به اصفهان از وی باردار بود و بدلیل علاقه زیاد شاه سلطان حسین به وی، برای جلوگیری از اسارت او بدست افغانها، توسط سران قزلباش فراری داده شد و بعد از قتل شاه سلطان حسین به زوجیت پدر بزرگ آقا محمد خان درآمد. بنا به این روایت پدر آقا محمد خان، محمد حسن خان قاجار، در اصل فرزند شاه سلطان حسین صفوی بودهاست و به همین دلیل ارتباط نزدیک و پایداری بین بازماندگان سلسله صفوی و شاهان دوره قاجاریه وجود داشتهاست.
ایران در زمان این سلسله با دنیای غرب آَشنا گردید. اولین کارخانههای تولید انبوه، تولید الکتریسیته، چاپخانه، تلگراف، تلفن، چراغ برق، شهرسازی مدرن، راهسازی مدرن، خط آهن، سالن اپرا (که بعدا به سالن تعذیه تغییر کاربری داد)، مدارس فنی به روش مدرن(از جمله دارلفنون که به همت امیر کبیر تأسیس گردید)، و اعزام اولین گروهها از دانشجویان ایرانی به اروپا جهت تحصیل در شاخههای طب و مهندسی در زمان این سلسله صورت پذیرفت.
بازسازی ارتش ایران با روش مشق و تجهیز آنها به سلاحهای مدرن اروپایی نیز از زمان فتحعلی شاه قاجار - در قرار داد نظامی اش با ناپلیون امپراتور فرانسه - آغاز شد.
در زمان این سلسه و بعد کشمکش بسیار بین شاهان قاجار و آزادی خواهان، سرانجام ایران دارای مجلس (پارلمان) شد و بخشی از قدرت شاه به مجلس واگذار گردید.
در زمان این سلسله حکومتهای معتدد استانی بر مناطق مختلف سرزمین ایران با جنگ یا مصالحه از میان رفتند و جای خود را به سیستمی فدرالی با تبعیت از دولت مرکزی دادند و «کشور» ایران دوباره زیر یک پرچم شکل گرفت. رنگها و ترتیب آنها در پرچم کنونی ایران از زمان این سلسله بیادگار ماندهاست.
این سلسله سرانجام با کودتای نظامی رضاخان (رضا شاه) در سال ۱۹۲۱ قدرت را از دست داد بدون خونریزی قدرت را به حاکم جدید سپرد. رضا شاه پس از به سلطنت رسیدن بسیاری از وزرا و سفرای دولت قاجاریه را که غالبا از وابستگان خاندان قاجار بودند به استخدام درآورد که این ارتباط حرفهای تا پایان سلطنت محمد رضا شاه (فرزند رضا شاه) نیز ادامه یافت.
شاهان قاجار
آغا محمدخان قاجار
فتحعلی شاه
محمد شاه
ناصرالدین شاه
مظفرالدین شاه
محمدعلی شاه
احمد شاه
تبار و اطلاعات شخصی آغا محمد خان
آغامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت میکرد. اینان شیعه مذهب بودند. ندرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهنشاهی رسید.
ریشههای قدرتیابی دودمان قاجار
نوشتار اصلی: دودمان قاجار
قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمیگردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمکهای بزرگی که به دربار صفوی مینمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاریباشا که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقهباشها زیر نظر حکومت ایشان گردند.
آقامحمد در آغاز نوجوانی
در همان ۶ سالگی برای اولین بار وارد میدان جنگ گردید؛ آن موقع برابر زمانی بود که نادر و فرزندانش به قتل رسیده بودند و شاهرخ علی رغم میل باطنی اش برای به دست گرفتن قدرت تلاش میکرد. در آن جنگ مقابل قبیله یوخاری باشها بسیار مردانه جنگید و همین باعث گردید تا فرماندهی بخشی از قشون با وی باشد. پس از آن شاهرخ طرح دوستی با محمدحسن خان بست. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان را برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس از ان شاهرخ شاه به دست دشمنانش نابینا گشت .آغا محمد خان در سن یازده سالگی بدلیل اینکه چهره جذابی داشت توسط خواجگان حرمسرای عادلشاه حاکم مشهد در حال معاشقه با دختر و یکی از همسران وی دیده شد و بدستور عادلشاه که از بستگان نادر شاه بود (بروایتی برادرزاده نادر شاه بود) اخته گردید.
کریمخان و دودمان قاجار
چندی بعد محمد حسن خان سپاهی مجهز و بانظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجریها گشت. اما در اثر اختلافات داخلی میان آنان محمدحسن خان شکست خورد و در حال عقب نشینی توسط برخی سرداران خود کشته شد. پس از آن خواهرانش را به شیراز فرستادند و یکی از آنان به عقد کریم خان درآمد.
پسران محمد حسنخان اسیر میشوند
آقا محمد خان با همیاری حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگهای پارتیزانی زدند ولی اینها برای کریمخان چندان ویژه نبود تا آن که خراج آن سال استرآباد بدستور آقامحمدخان مورد سرقت واقع گشت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخانزند و او شد که در نهایت دستگیر گشت و به تهران بردند و کریم خان همینکه فهمید او دیگر خواجه است و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل تمی باشد امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.
پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سر میبرد. هرچند که به گفته بسیاری از مورخین (از جمله عضدالدوله برادرزاده آقامحمدخان)کریمخان با وی با احترام و محبت رفتار میکرد و او را پیران ویسه خطاب مینمود و در کارها با وی مشورت میکرد.
در همین زمان برادرآقامحمد خان حسینقلی خان جهانسوز در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمدخان که میدانست از سوی کریمخان مواخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغ بست نشست ولی کریم خان بوساطت اطرافیان خود او را مورد عفو قرار داد.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه
آقا محمد خان در ۱۳ صفر سال ۱۱۹۳ هجری قمری (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغهای اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همینکه عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به ساری و استرآباد رفت و با کمک سران اشاقهباش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار تا پای مرگ رفت ولی سرانجام در بندپی نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته گشت را بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و جشن نوروز را به دستور وی با تشریفات برگذار نمودند. پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. سپاه قاجار در کرمانشاه از تجاوز به ناموس مردم نیز خودداری نکردند. در آذربایجان نیز به قول نویسنده کتاب مآثر سلطانیه (عبدالرزاق دنبلی) شهر سراب را به یک حمله در آتش سوزانید. این در حالی بود که ابوالفتح خان پسر کریم خان مایل به حکومت نبود و سرانجام عمویش بر مدعیان چیره گشت ولی عمر حکمرانی زکی خان زند نیز کوناه بود و حکومت زندیه در جنگ و ستیز مبان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطف علی خان زند با همیاری حاج ایراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان که هیچگاه خاطرات تلخی را که از کریم خان بهمراه داشت، از یاد نمیبرد، از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند - که جوان بود و شجاع اما بیتجربه - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ باباخان برادرزاده آقا محمدخان در سمیرم و محاصره شیراز و پس از آن محاصره طولانی کرمان در سال ۱۲۰۸ هجری قمری است در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد اما وزیر وی حاج ابراهیم خان کلانتر بوی خیانت نمود و باعث پیروزی آقامحمدخان شد..
فاجعه تاریخی کرمان
در اواخر تابستان همان سال قشون آقا محمد خان به کرمان نزدیک گشت. همه مردم کرمان بر آن عقیده بودند که قشون شاه قاجار در سرمای زمستان کرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترک آن دیار خواهند شد و برای همین هر شب بر بالای ابروج کرمان مردم شعر میخواندند و فحشهای رکیکی نسبت به شاه قجر خطاب میدادند و او را مورد تمسخر قرار میدادند این فحشها خان قاجار را خشمگین تر کرد. وی روزها از ببرون دروازه شهر مردم را تهدید میکرد که در صورتی که به این کار ادامه دهند، حمله سختی به آن شهر خواهد کرد و دیگر مثل بار قبل نخواهد بود. آقا محمد خان چنان به خشم آمد که پس از نفوذ به شهر که بر اثر خیانت تعدادی از نگهبانان روی داد، دستور داد که کوهی بلند از چشمان مردم کرمان پیش روی وی بسازند. بدستور وی تمام مردان شهر کور شدند و بیست هزار جفت چشم بوسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد.(سر پرسی سایکس این تعداد را هفتادهزار جفت میخواند)همچنین آغامحمدخان سربازان خود را در تجاوز به زنان شهر آزاد گذاشت و جنایتی عظیم را رقم زد. اموال مردم به تاراج برده شد و حتی کودکان نیز به اسارت گرفته شدند.
اما لطفعلی خان زند به بم فرار کرد و قصد عزیمت به سیستان و بلوچستان را داشت ولی با خیانت حاکم بم دستگیر شد و در راین به فرستادگان آقامحمدخان تحویل داده شد و شاه قاجار او را به بدترین شکنجهها عذاب داد. تا بدانجا که پاهای لطفعلی خان را به یک سر طناب و سر دیگر را به اسبی بست و تا بخشی از مسیر کرمان به شیراز آن را بروی مسیر بیابانی و ماسههای داغ کشاند و پس از آن در تهران به زندگی لطفعلی خان خاتمه داد و وعده خود به لطفعلی خان را عملی ساخت و سرانجام وی را در امامزاده زید تهران دفن کردند.
انتقال مرکز حکومت به تهران
او پس از قتح کامل جنوب ایران در واقع مقر حکم رانی خویش را در تهران نهاد در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود؛ او برای آبادانی تهران بسیار کوشید و مهاجرین بسیاری را در آن شهر اسکان نهاد و به امر وی کلیمیان مقیم تهران اجازه ساخت کنشه و ارامنه نیز توانستند با آسودگی خاطر نسبت به تجدید بنای کلیساهای خود اقدام نمایند همچنین موبدکده و آتشکده برای زرتشتیان . پایگاه نظامی قوی در سواحل رود کن احداث نمود و دروازههای تهران خصوصا دروازه دولاب را مرمت کرد
سپس با سپاهی گسترده عازم قفقاز گشت تا حاکمان آنجا را مطیع خویش سازد در آنجا با مقاومت سرسختانه ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم شوشی مواجه شد و سرانجام دست از محاصره این شهر برداشت و به تفلیس رفت. هراکلیوس حاکم تفلیس شهر را رها کرده و گریخت آغامحمدخان دستور ویران کردن قسمتی از شهر و قتل عام مردم داد و باردیگر سربازان وی در این شهر بدستور او به تجاوز به ناموس مردم دست زدند. تمام کلیساهای شهر ویران شد و روحانیون مسیحی دست بسته به رود ارس انداخته شدند. در نهایت آغا محمد خان با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اینان برای سواستفاده جنسی و نیز برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند .
رویکرد به خراسان و ماورای نهر و براندازی افشاریان
بعد ار آن به خراسان لشکر کشید و شاهرخ ، پسر نادر را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به قتل رسانید تا انتقام کشتن فتحعلیخان را بگیرد. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از هند آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر این شکنجهها جان سپرد. آقامحمدخان پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید. و سپس لشکرکشی به بخارا را قصد نمود که خبردار شد از جانب روسها دیگر خطری نیست. برای همین حاکمان طرفدار روس آن دیار را سرکوب کرد و مرو را آزاد کرد و ازبکان را وادار به عقب نشینی نمود و بخارا را تحت الحمایه دولت ایران قرار داد و چون مردم آن دیار با وی مخالفتی نداشتند به آنان آزاری نرساند و پس از آن به دستور وی گروهی را به منظور تعقیب نادرقلی شاهرخ اقشار به هرات فرستاد و پس از آن تا کابل پیش رفتند ولی نادرقلی در کوههای هیمالیا در افغانستان مکان خود را تغییر میداد سرانجام از تعقیب وی دست برداشتند و بلخ را از حاکم کابل به بهای ۵۰۰ هزار سکه طلا خریداری نمودند؛ این کار آقا محمد خان چندین هدف را دنبال میکرد که مهمترین و دراز مدتترین آنها جلب حمایت حاکم کابل برای حمله به هندوستان بود و افغانستان را نیز تحت حمایت دولت ایران قرار داد و به ساری برگشت و در عمارت زمستانی خود واقع در پشت مسجد شاه غازی (که اکنون اثری از آن باقی نیست)، گنجینههای باقیمانده از دوران افشاریه - که نادر با خود از هند آورده بود و باعث ثروتمندی بسیاری از فرماندهان و نوادگان او شد - را پنهان کرد.
بازگشت به قراباغ و بدرود زندگی
در همین زمان قفقاز به اشغال روسیه در آمد. خان قاجار برای سرکوب آنان عازم قفقاز شد اما هنوز به آنجا نرسیده بود که تزار روس کشته شدو جانشین وی به سپاهیان خود دستور مراجعت داد. آقامحمدخان که از این مسئله سخت شادمان گردیده بود تصمیم گرفت که در قفقاز به تصرف شهر شوشی بپردازد که در حمله اول به دست وی نیفتاده بود. شهر شوشی پس از مدتی مقاومت در اثر اختلافات داخلی تسلیم شد ولی در حالی که از فتح بدون خون ریزی شوشی در قراباغ آذربایجان ۳ روز بیشتر نمیگذشت در بامداد ۲۱ ذیالحجه، ۱۲۱۱ هجری قمری بدست صادق نهاوندی و دو تن از همدستانش به قتل رسید و از آنجا که در آن زمان پیکر بزرگان را در عتبات عالیات بخاک میسپردند، وی را نیز به نجف اشرف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپاردند در مورد علت مرگ وی گفته شده که خان قاجار به تعدادی از نوکران خود بدلیل یک نافرمانی جزئی قول داد که فردا اعدامشان خواهد کرد. اما در آن شب آزادشان گذاشت که آنان نیز بر وی حمله کرده و وی را کشتند .
درباره آقا محمدخان
مردی میانه اندام در مدت عمر خویش به عرق النساء؛ رماتیس؛ فشار خون مبتلا بود و یک بار در سال ۱۲۰۵ هجری قمری در سراب سکته کرد ولی با تجویز دکترها زنده ماند؛ گویند در جوانی نیز یک مورد وبا خفیف در او ظاهر گشت؛ رسم جنگ آوری را از پدر و رسم اقتصادی را از مادر فرا گرفت و در تمام عمر حتی یک لحظه سر از کتاب بر نداشت به طوری که دشمنان وی پخش کردند که از بس که بیکار بود همیشه در حال مطالعه بود در حالی که این چنین نیست و حتی در ستیزها کتاب خانه خویش را با خود میبرد و در شب آخر نیز تا پاسی از شب مشغول شنیدن مندرجات کتاب از زبان کتاب خوانش بود.
آغا محمد خان پس از آشنایی با تاریخ ایران چنگیز و تیمور را بسیار پسندید و تصمیم گرفت که راه آنها را ادامه دهد. وی عکس چنگیز خان مغول را در بالای تخت خود و عکس امیر تیمور گورکانی را در مقابل خود نصب کرده بود. او گفته بود که استبداد شومی را پایه ریزی خواهد کرد که نظیر نداشته باشد و هر طغیانی را به شدت سرکوب خواهد کرد و کوچکترین تجاوز به مقام سلطنت را بیرحمانه کیفر خواهد داد.
آقا محمد خان مردی رشید و مقتدر، شجاع و سیاس بود. اما در عین حال بسیار بی رحم و بی انصاف، خونریز و ستمکار بود. در طول عمر خود حرفی نزد که به آن عمل نکند تا کار به تدبیر بر میآمد دست به شمشیر نمیبرد. پشتکار و جدیتی تمام داشت. بسیار خسیس و مال اندوز میبود و در فرمانروایی بیهمتا بود.
برخی بر این باورند که وی به چند زبان زنده دنیا آشنایی داشت و به ترکی فارسی عربی تسلط کامل داشت و فرانسوی و روسی را توسط بازرگانان فرانسه و روسیه آموخت؛ وی فردی متعصب و خشک مذهب بود و با روحانیون دینی به نیکی رفتار میکرد. شبها علیرغم خستگی و کار زیاد نماز شبش فراموش نمیشد علی رغم اخته بودن در حرمسرای وی زنهایی زیادی بودند و نام برجستهترین آنها مریم خانم و گلبانو خانم بود. همچنین علاقه فراوانی به گنج و ثروت داشت ؛ وی در ۱۷ سالگی پدر خویش را از دست داد و پس از آن در شیراز با محدودیت فراوانی روبرو بود.
حکایاتی از بیعدالتیهای آقامحمدخان
عاقبت سرباز وفادار
زمانی که آقا محمد خان قاجار شهر کرمان را در محاصره داشت سربازی که یکبار جان وی را نجات داده بود به او خیلی نگاه می کرد و گویا با نگاه خود می خواست که آن ماجرا را به یاد خان بیاورد. آقا محمد خان نیز دستور داد تا چشمهای او را در بیاورند.
کشف یک کودتا
روزی اندکی بعد از تاجگذاری، آقا محمد خان قاجار آماده میشد که با فتحعلی خان از سربازان مازندرانی سان ببیند... ناگهان یکی از افسران حاضر، در برابر شاه تعظیم بلندی کرد ... و مدتی در گوشی با وی صحبت داشت...
پس از چند لحظه آقا محمد خان اظهار درد کرد و رنگ پریدگی مرده وار سیمایش مویّد اظهارش بود. یکی از وزیران را به مرخص کردن سربازان برگماشت زیرا که حال سان دیدن نداشت.
همین که مجلس خالی شد، تغییر حالت داد ولیعهد و نزدیکان حاضر را روانه اتاق های دیگر کرد و فرمانده قره چوخاها را خواست و دو ساعت تمام با وی گفتگو کرد... در آن میان افسرانی را برای بازجویی به درون تالار میآوردند فتحعلی خان در دیوانخانه مجاور منتظر دستورهای عموی خود بود. سرانجام برادر زاده را نزد خود خواند و گفت: افسری که زیر گوشی با من صحبت می کرد یکی از رفیقان خود را متهم میکرد که قصد دارد شاه را بکشد...من هم در این دو ساعت بازجویی دقیق کردم تا معلوم شد که مدعی با افسر متهم دشمنی شخصی داشته و اتهام را سراپا از خود ساخته است... حالا پسر جان تو که روزی به پادشاهی خواهی رسید بگو ببینم به عقیده تو چه باید کرد؟ جوانک با شور ساده لوحانهای گفت: باید مفتری را تنبیه کرد و کسی را که به او بهتان بسته اند، پاداش داد.
آقامحمدخان گفت: به این ترتیب تو دستوری می دادی که از نظر عدالت انسانی معقول و منطقی بود ولی فرمانی نبود که در شان پادشاه باشد. باز هم برو بیرون و منتظر دستور من باش...
ساعتی بعد فتحعلی خان را به تالاری که شاه در آنجا بود خواندند. وی چیزی در آنجا دید که از نفرت و وحشت خون در رگهایش بند آمد...نعش چند افسر را در آنجا دید و در آن میان، مفتری، متهم و همه کسانی را که به عنوان گواه بازپرسی شده بودند، بازشناخت. شاه گفت من دچار اشتباه شدم که دو طرف را رویاروی کردم. روی اینگونه چیزها نباید بحث شود، زیرا که شایسته نیست در میان اطرافیان شاه ...کسانی آمد و شد داشته باشند که امکان شاه کشی به گوششان خورده است... من برای جبران اشتباهی که کردم چارهای نداشتم جز آنکه بدهم همه کسانی را که به هر عنوان، پایشان به این قضیه کشانیده شده بود، خفه کنند!!!
فتحعلی شاه
(۱۷۷۱ - ۱۸۳۴) دومین شاه از دودمان قاجار بود که از ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۴ میلادی فرمانروایی کرد. وی فرزند حسینقلیخان برادر جوانتر آغامحمدخان قاجار بود. پس از کشته شدن عمویش، فتحعلی شاه به پادشاهی رسید. لقب او سلطان صاحبقران بود چرا که بیش از بیست و پنج سال شاهی کرد(در آن روزگار 25 سال را هم قرن میدانستند.)
نام اصلی فتحعلی،خان بابا خان بود ولی به هنگام تاجگذاری نام فتحعلی را که نام نیای خود فتحعلی خان قاجار بود برای خود برگزید.جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار که به جدا شدن سرزمینهای قفقاز از ایران انجامید در زمان این پادشاه رخ داد.میتوان گفت که روند پاره پاره شدن خاک ایران با پادشاهی او آغاز شد.ولیعهد او پسرش عباس میرزا بود که در این جنگها از خود دلاوری نشان داد.ولی عباس میرزا پیش از فتحعلی شاه مرد؛پس پسر او محمد میرزا ولیعهد شد که پس از مرگ فتحعلی شاه با نام محمد شاه برتخت نشست.
گفته میشود که فتحعلی شاه ۱۵۸ همسر و ۲۶۰ فرزند داشته است.
محمد شاه
نوهٔ فتحعلی شاه و فرزند عباس میرزا بود.وی سومین شاه از دودمان قاجار بود.فتحعلی شاه با اینکه فرزندان بسیاری داشت ولی برای مهر فراوانی که به عباس میرزا داشت پس از مرگش پسرش را ولیعهد خواند.محمد شاه در تاریخ قاجار شاه گمنام و کم اهمیتی است. پیش زمینه جدا شدن افغانستان از ایران در روزگار او رخ مینمود.پس از او پسرش ناصرالدین میرزا و ناصرالدین شاه آینده بر تخت نشست.مهد علیا همسر محمد شاه و مادر ناصرالدین شاه در روزگار پادشاهی پسرش به نفوذ بالایی در کارهای کشور دست یافت. مرگ محمد شاه به دلیل بیماری نقرس بود.
ناصرالدینشاه
معروف به سلطان صاحبقران و بعد شاه شهید ، از شاهان دودمان قاجار ایران بود.
وی در سال 1247 هجری قمری در تبریز بدنیا آمد. مادر او مهد علیا نام داشت. خبر درگذشت پدرش محمدشاه را در سال ۱۸۴۹ میلادی هنگامی که در تبریز بود شنید، سپس به یاری امیرکبیر به پادشاهی رسید و بر تخت طاووس نشست. برای بازپسگیری مناطق شرقی ایران از دست انگلیسها، بهویژه منطقه هرات کوشش کرد ولی پس از تهدید و حمله انگلیسیها به بوشهر ناچار به واپسنشینی شد.
نخستین بار در 1873 میلادی به اروپا سفر کرد. او نخستین پادشاه ایران بعد از اسلام بود که به اروپا مسافرت کرد. آوردن دوربین عکاسی به ایران از جمله کارهای اوست.
در آستانه مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال 1313 قمری به دست میرزا رضای کرمانی در حرم شاه عبدالعظیم ترور شد.
مظفرالدین شاه
پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود.
او پس از کشته شدن پدرش ناصرالدین شاه،و پس از نزدیک به پنجاه سال ولیعهد بودن،شاه شد و از تبریز به تهران آمد.
او نیز مانند ناصرالدین شاه چند بار با وام گرفتن از کشورهای خارجی به سفرهای اروپایی رفت.در جریان جنبش مشروطه برخلاف کوششهای صدراعظم هایش میرزا علی اصغرخان امین السلطان (اتابک اعظم) و عینالدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد.
او ده روز پس از امضای فرمان مشروطیت درگذشت.وی فردی بیمار بود و به این دلیل اداره امور کشور را به عین الدوله صدراعظم خود داد.
محمدعلی شاه
ششمین پادشاه از دودمان قاجار در ایران بود و در 1285 هجری خورشیدی به حکومت رسید. او فرزند مظفرالدین شاه قاجار بود. مخالفت او با مشروطه بود که پدرش پیش از مرگ آن را پذیرفته بود. این رویداد که بدان خُرده خودکامگی یا استبداد صغیر میگویند به خونریزی بسیاری انجامید و سرانجام محمدعلی شاه هم تاج و تخت خود را بر سر این خودکامگی اش باخت.
او پس از به توپ بستن مجلس با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به ترک ایران شد. پس از وی پسرش احمد شاه در سنین کودکی به عنوان شاه انتخاب شد.
احمدشاه
آخرین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود.
او پس از فتح تهران و خلع پدرش محمدعلیشاه، در 12 سالگی به سلطنت رسید. تا رسیدن او به سن بلوغ ابتدا عضدالملک و سپس ناصرالملک نایبالسلطنه بودند.
اندکی پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه به اروپا رفت. پس از آنکه سردار سپه به وفاداری به شاه سوگند خورد باز به ایران برگشت او بیش از هرچیز نگران وضع خود بود و به احوال مملکت چندان وقعی نمینهاد. مهمترین دغدغهاش حفظ مقرریی بود که از انگلستان دریافت میکرد. سرانجام با قدرت گرفتن سردار سپه و تحمیل خود به احمد شاه به عنوان نخست وزیر و وخامت اوضاع احمد با شاه باز به اروپا رفت هنگامی که آنجا بود با رای مجلس موسسانی که سردار سپه ترتیب داده بود دودمان قاجار منقرض شد.
در محله نوئی در پاریس در گذشت.
برچسبها:
کوروش بزرگ ؛ پدر ایرانیان
کوروش کبیر بزرگ مرد تاریخ ایران زمین و از جمله نوادری که تاریخ جهان به خود دیده است . انسانی والا و ابرمردی بی همتا که می توان گفت نام ایران با وجود او ایران شد و از بنیانی که او بنا نهاد برای هزاران سال ملتی واحد از اقوام آریایی واقع در فلات ایران شکل گرفت که طی قرنها تمام تمدن ها و قدرتهای کوچک و بزرگ را تحت شعاع خود قرار داد و هویت ایرانی متشکل از مادهای آذربایجان و کردستان و پارسهای جنوب و پارتهای شرق ایران زمین که ملت واحد ایران را تشکیل دادند و تاریخ چندین هزار ساله خود را دوشادوش یکدیگر و در کنار یکدیگر رقم زدند به همراه هم از این خاک و هویت دفاع کردند و با افتخار ایرانی بودن خود را به جهانیان اعلام نمودند . پارسی ها که وی آنها را از گمنامی به افتخار رسانید وی را پدر خواندند. یونانیها که وی آنها را در سواحل آسیای صغیر مقهور قدرت خویش ساخت با وجود نفرتی که غالبا به ایرانیها نشان می دادند در وی به چشم یک فرمانروای آرمانی نگریستند و یهود که وی آنها را جهت اجرای آیین و بنای معبد آزاد گذاشت ؛ وی را همچون مسیح تلقی کردند آنچه که در مورد او جای تردید نمی گذارد اینستکه لیاقت نظامی و سیاسی فوق العاده در وجود وی با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیده ای بکلی تازه بشمار می آمد. احوال اوبدون شک از بعضی جهات یاد آور فاتحانی چون اسکندر و ناپلئون نیز هست اما قیاس وی با آنها درست نیست. چون هر چند وی نیز مانند انها سالها از گردونه جنگی خویش پایین نیامد اما جنگ و بوی خون او را بر خلاف دیگر فاتحان مست و مغرور نکرد بر خلاف آنها هر بار که حریفی از پای در می افکند مثل یک شهسوار جوانمرد دستش را دراز می کرد و حریف افتاده را از خاک بر می گرفت . احترام او به عقاید دینی عاقلانه ترین و زیرکانه ترین سیاستی بود که در چنان دنیایی به او اجازه داد تا اقوام مختلف متمدن و نیمه وحشی را بدون مشکلی در کنار هم اداره کند و آنها کنار هم بیاسایند و در سرزمین او ضعیفان در سایه اقتدارش در آرامش زندگی كنند. اینگونه بود که کوروش ؛کوروش بزرگ شد .در تاریخ جهان سرداران و شاهان فاتح بسیاری ظهور کردند که جز نفرت و نام بد از خود بجا نگذاشتند اما چرا بعد از گذشت ۲۵۰۰سال باید از طرف جامعه جهانی ۲۹ اکتبر به نام روز جهانی کوروش بزرگ نامگذاری شود؟ چرا روز جهانی اسکندر وچنگیز یا هیتلر را نداریم! آری دوستان گرامی نیاکان ما اینچنین بودند و برگهای زرین تاریخ ایران زمین را رقم زدند ما نیز از همان خون و تباریم ودر همان خاکی زندگی می کنیم که آنها زندگی می کردند.
عقیده اعضای گروه اهورایی
انسان ها در سراسر جهان با عقاید و منش های گوناگون زندگی می كنند. گاهی اختلاف نظر بر سر كوچكترین مسائل باعث درگیری و حتی جنگ های بزرگ شده است. این مسئله در تك تك برگ های كتاب تاریخ مشهود می باشد. در این میان اقوام و مللی پیروز بوده اند و توانسته اند حركت نسل های بعدی خود را پیشاپیش پیرو خود سازند كه همواره ریشه و اصالت خود را به عنوان یكی از سلاح های معنوی قرار می دهند. و با تكیه بر آن بر اجانب خود ضربه زنند. این مسئله موجب می شود مردم یك كشور با ذهنیت روشنی كه از اجداد خود دارند با انرژی بیشتر و سپر قرار دادن گذشته باشكوه خود شتابی بیش از پیش برای رسیدن به آن شكوه و یا حفظ آن بگیرند.
یكی از آن ملت هایی كه گذشته ای سراسر شكوه و عظمت آن را همراهی می كند ما مردم ایران زمین هستیم. تاریخ باشكوه ما چه پیش و چه پس از اسلام دارای ژرف ترین نكات فرهنگی می باشد كه متاسفانه امروز تنها نامی از آن ها باقی مانده است. به طور مثال دروغ و ریا از منفور ترین اعمال نزد ایرانیان باستان بوده است كه امروز می بینیم از رایج ترین اعمال میان ماست.
هدف این وبلاگ آشنایی شما با گذشته خویش برای ایجاد انگیزه و حركت بسوی بازسازی سرزمین اهوراییمان است. ما اعتقاد داریم پیشینه با شكوه به تنهایی سعادت به ارمغان نمی آورد اما اگر ما بدانیم كه روزگاری قله های افتخار از آن ما بوده است دورخیز ما بسوی اوج افتخار بلند تر خواهد بود.
در پایان باید عرض كنم امروزه كه جهان به عرصه ای برای كسب قدرت بیشتر و چپاول ملت های ضعیف شده است ما نباید گوی مغلوب باشیم و ملعبه دست بزرگان قدرت باشیم. و این تنها بوسیله مبارزه تا پای جان امكان پذیر است. و اینجاست كه هویت نقش اساسی خود را نشان می دهد. كه خوشبختانه كمتر كشوری است كه از این نظر بتواند از ما سبقت بگیرد. پس ای فرزند آب و خاك ایران زمین گذشته خویش را بیاد بیاور و آن را اولین و آخرین گلوله خلاص برای اهریمنان قرار ده. اما فراموش نكن كه آن بدون تلاش و همت تنها نسیمی است خوشایند برای بد خواهان.
برچسبها:
آشنایی با تاریخ ایران
هنگامی که سخن از تاریخ ایران میرود، باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از آغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیستهاند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی میخواندهاند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بودهاست زیستهاند. گاه تاریخ ایران را از ورود آریایی ها که نام ایران نیز از ایشان گرفته شدهاست، به فلات ایران آغاز میکنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود آریایی ها خالی از سکنه یا تمدن بودهاست. پیش از ورود آریاییان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند.
تاریخ ایران را اصولا به دو بخش کلی تاریخ ایران قبل از اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام تقسیم می کنند که اینها خود نیز به بخش های کوچکتری تقسیم می شوند.
تاریخ ایران قبل از اسلام:
خود به سه بخش تقسیم می شود:
-ایران قبل از آریایی ها
-مهاجرت آریایی ها به ایران
-ایران باستان
تاریخ ایران قبل از آریایی ها
پيش از آريائىها اقوام گوناگونى در قسمتهاى مختلف فلات ايران مىزيسته اند.در تاریخ ایران قبل از آریایی ها تمدنهای شهر سوخته (در سیستان)، تمدن ایلام (در شمال خوزستان)، تمدن جیرفت (در کرمان)، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و تمدن کاسیها (در کرمانشاه و لرستان) و تپورها در تبرستان (مازندران) در سرزمین ایران بودند.
بزرگترين تمدن تاریخ ایران دولت عيلام بوده است که سرزمين آنها در جنوب غربى ايران و کمابيش مطابق با خوزستان بوده است. پايتخت عيلام شهر شوش بوده که آثار مربوط به آنها در اين شهر پيدا شده است. ظاهراً بخشهاى مختلف در عيلام حکومتهاى جداگانه و هر يک پادشاهان مربوط به خود را داشتهاند.
اين چهار منطقه اَوان، اَنشان، سيمش و شوش بودهاند. دولت عيلام غالباً با دولتهاى بيشتر تکامل يافتهٔ بينالنهرين يعنى سومرىها، اکدىها، بابلىها و آشورىها در جنگ بوده است. اين دولت در دورهاى از تاریخ ایران از بزرگترين نيروهاى اين منطقه شد. از زمان پيدايش امپراتوران ايران (۵۵۰قم) عيلام از ولايات خراجگزار ايران شد. شهر شوش در اين زمان نيز شهر ثروتمند و با شکوهى بود. زبان عيلامى يکى از سه زبانى بوده است که متون سلطنتى ايران به آن زبانها نگاشته مىشده است.
مهاجرت آريایىها به ايران
آريایی ها شعبهٔ وسيعى از نژاد سفيد هستند که سرزمين اوليهٔ آنها احتمالاً از شمال درياى سياه و خزر تا حوالى رودهاى سيحون و جيحون بوده است. آنها بعدها بخشى به اروپا و دستههائى به سمت ايران و هند حرکت کردهاند. در نتيجه به اقوام آسيائى و زبان آنها، هند و اروپائى گفته مىشود. آريائى به معنى شريف است. آريائىهای هند و ايران مدتها با هم مىزيستهاند و پس از مدتها از هم جدا شدند و تا قبل از جدا شدن، افسانهها و سازمان اجتماعى و زبان مشترکى داشتند.
در کتاب های تاریخ ایران زمان آمدن آريایى ها به ايران را برخى ۲۰۰۰ سال قم و بعضى قرن ۱۴ قم تا قرن ۶ قم نوشته اند. آريایى ها هنگامی که به فلات ايران رسيدند، در ابتدا مردمان بومى را قلع و قمع کردند ولى سپس آنها را بهکار گرفتند. آريائىها پس از ورود به ايران به طوايف مختلف تقسيم شدند که مهمترين آنها مادها و پارتها و پارسها هستند. نام ايران از اسم آريایى ها گرفته شده و به معنى سرزمين آريایى است.
تاریخ ایران باستان
تاریخ ایران باستان را دوران تشکیل دولت ماد تا پایان حکومت ساسانیان و حمله اعراب به ایران دانسته اند.
مادها حدود ۷۰۸تا ۵۵۰قم
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد هگمتانه است آنها توانستند در اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت تاریخ ایران را تأسیس کنند. دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسیها منتقل گشت.
هخامنشيان - ۵۵۰ تا ۳۳۰ قم
هخامنش جدّ اين خاندان، قبيلههاى پارس را تحت فرمان خود درآورد. پس از او چيشپش، پسرش در ناحيهٔ انشان (شرق شوشتر) به شاهى رسيد. بعدها آنها پاسارگاد را مرکز خود قرار دادند. تا زمان کوروش سوّم (بزرگ)، شش پادشاه از اين خاندان حکومت کردند.
تاریخ ایران و دوره های تاریخی آن
سلوکيان
پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ ق. م) فتوحاتش بین سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هسته آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان (۳۳۰ - ۲۵۰ ق.م.) در آمد. آنها مدت هشتاد سال بربخش بزرگى از غرب ايران سلطنت کردند ولى در قلمرو آنها تقريباً هيچگاه آرامش وجود نداشت. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند سلوکیان را نابود کنند و چون اولین پادشاه اشکانیان اشک نام داشت نام این سلسله را اشکانیان گذاشتند.
اشکانيان - ۲۵۰ قبل از ميلاد تا حدود ۲۲۶ ميلادى
اشکانيان تمدن يونانى را که در دورهٔ سلوکيان در ايران بهوجود آمده بود، ارج مىگذاشتند. برخى از پادشاهان اشکانى به خوبى با ادبيات يونانى آشنائى داشتند و برخى نمايشهاى يونانى در دربار پادشاهان اشکانى اجراء مىشد. در آن دوره مجلسى موسوم به مهستان بود که خود مرکب از دو مجلس بود يکى مجلس اشراف و ديگرى مجلس دانايان و مغان که جنبهٔ مشورتى داشت و نفوذ چندانى در امور نداشت.
در اين دوره از تاریخ ایران دامپروى و کشاورزى و تجارت رونق بسيار داشت و بردهدارى رشد مىکرد. دين آنها دين زرتشت و نيز پرستش اجداد آنها بود. ساير اديان نيز آزادى داشتند. اشک ۲۲ (بلاش اوّل) کسى بود که به جمعآورى اوستا پرداخت. زبان آنها پارسى ميانه بود که بهعلت تماس زياد با رومىها، زبان و تمدن رومى نيز در دربار آنها نفوذ داشته است. خط آنها آرامى سريانى بوده و روى برخى سکّهها عبارات يونانى حکّ شده است. از آثار اين دوره از تاریخ ایران معبد آناهيتا در کنگاور، خرابهٔ معبد کنگاور، نقوش برجسته از دورهٔ مهرداد و گودرز در بيستون است.
ساسانیان
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در طول تاریخ ایران هستند که در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی حکومت می کردند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود.
سلسله اشکانی به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید. وی سلسله ساسانیان را بنا نهاد که تا ۶۵۲ میلادی در ایران ادامه یافت. دولت ساسانی حکومتی ملی و متکی به دین و تمدن ایرانی بود و قدرت بسیار زیادی کسب کرد. در این دوره نیز جنگهای ایران و روم ادامه یافت.
تاریخ ایران بعد از اسلام
پس از استقرار دین اسلام در سرزمین ایران که در نتیجه پیروزی اعراب مسلمان بر ساسانیان و فتح ایران توسط آنها روی داد، تحولات بسیاری در عرصههای اجتماعی، مذهبی و سیاسی در تاریخ ایران به وجود آمد.
استيلاء مسلمانان بر ايران به سادگى نبود. شهرها زودتر پذيراى سلطهٔ مسلمانان شدند ولى دهات به سادگى به حکومت ايشان تن ندادند. نقاط شرقى ايران و نيز طبرستان و گيلان ديرتر از نواحى غربى به تصرف مسلمانان درآمدند. آنان مجبور مىشدند که يک محل را بارها فتح کنند.
ایرانیان که از تبعیض طبقاتی موجود در کشورشان ناراضی بودند اسلام را پذیرفتند و در اشاعه آن کوشیدند ولی با این حال هرگز در طول تاریخ ایران مخالفت خویش را با سلطه امویان و عباسیان بر خاک ایران پنهان نکردند و جنبشهای استقلال طلبانهای را به پا ساختند که تشکیل حکومتهایی چون طاهریان (۸۸۱-۸۲۶ م) و صفاریان (۹۰۳-۸۶۶ م) را میتوان از نتایج آنها برشمرد.
طاهریان برای اولین بار پس از ظهور اسلام در طول تاریخ ایران نواحی شرقی ایران همچون خراسان را به استقلال رسانیدند و صفاریان نیز برای اولین بار از زبان خارجی به جای زبان عربی استفاده کردند. از دوره سامانیان (۹۹۹- ۸۱۹ م) نیز خط فارسی نوین پدید آمد و الفبای عربی با زبان فارسی رواج یافت.
حکام آل بویه (۱۰۵۵-۹۴۵ م) پس از فتح شیراز و تأسیس حکومت خویش راهی بغداد شده آن را تصرف نمودند و مقام خلافت را به آلت دست خویش تبدیل نمودند و قدرت واقعی را در دستان خویش گرفتند.
غزنویان (۱۱۸۶-۹۷۷ م) خود را در تاریخ ایران به عنوان غازیان یا جنگجویان مسلمان مطرح ساختند و سرزمینهایی همچون هندوستان را مورد تهاجم خویش قرار دادند.
تاریخ ایران بعد از اسلام
سلجوقیان (۱۱۹۴- ۱۰۳۸ م) با پیروزی بر غزنویان حکومت خویش را تأسیس نمودند و سراسر ایران را تحت سیطره خویش درآوردند و به یاری وزرای بزرگ و دانشمند ایرانی قدرت خود را تثبیت نمودند ولی در نهایت توسط خوارزمشاهیان از میان رفتند.
حکومت خوارزمشاهیان (۱۲۳۱-۱۰۷۷ م) یکی دیگر از حکومتهای تاریخ ایران بود که با تهاجم مغولها به خاک ایران آغاز گردید. نتیجه این تهاجم انقراض حکومت خوارزمشاهیان و غارت شهرها و قتل عام مردم ایران بود که با نابودی اقتصاد و کشاورزی ایران همراه گردید.
مغولها به سرعت خاک ایران را تصرف نمودند و ضمن لشکرکشی به بغداد و به قتل رساندن خلیفه عباسی خلافت اسلامی را از میان بردند (۱۲۲۸ م)
پس از مغولها، تیموریان (۱۵۰۶-۱۳۷۰ م) به خاک ایران هجوم آوردند و بار دیگر سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و غارت قرار دادند.
از دوره صفوی (۱۷۳۲-۱۵۰۱ م) برای اولین بار در تاریخ ایران مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران معرفی گردید. مذهب تشیع با ویژگیهای سیاسی و اجتماعی خویش باعث اتحاد و استقلال ایران گردید و هویت ملی آن را در برابر تهاجمات و ضربات مهلک امپراتوری عثمانی حفظ نمود و بار دیگر در طول تاریخ ایران توانست به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و مذهبی قد علم کند.
در دوره شاه عباس کبیر شهر اصفهان به عنوان پایتخت ایران انتخاب گردید و به اوج عظمت و شکوه دست یافت به طوری که یادگارهای بسیاری از آن دوران تا عصر حاضر نیز بر جای ماندهاند. صفویان در نتیجه تهاجم افغانها و تصرف اصفهان توسط آنها از صفحه تاریخ ایران حذف شدند.
نادرشاه افشار افغانها را شکست داد و ضمن تسلط بر تمامی خاک ایران، سلسله افشاریان را تأسیس نمود (۱۷۳۴ م). پس از افشاریان، زندیان (۱۷۹۶-۱۷۵۰ م) بر اریکه قدرت تکیه زدند و در دوره حکومت آنها شهر شیراز به پایتختی انتخاب گردید و به شهری باشکوه و بزرگ تبدیل شد.
دوره قاجاریان (۱۹۲۴-۱۷۷۹ م) از دوره های تاریخ ایران بود که نفوذ قدرتهای استعماری همچون انگلیس و روسیه تزاری در ایران توسعه یافت و این قدرتها با تحمیل عهدنامههایی همچون ترکمانچای، گلستان و پاریس بر دولت ایران سرزمینهای وسیعی در آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و خراسان را از خاک ایران جدا کردند. نتیجه این تحولات وقوع جنبشهایی چون قیام تنباکو، مشروطیت، جنبش جنگل و قیام محمد خیابانی در ایران بود.
در سال ۱۹۲۴ میلادی رضاخان به حکومت دست یافت و تاسیس سلسله پهلوی را اعلام نمود. در دوره پهلوی صنعت نفت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق ملی شد و همین مسأله زمینهساز قیامهای استقلال خواهانه گردید که در نهایت به انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ش (۱۹۷۹ میلادی) منجر گردید.
دوره های تاریخی ایران بعد از اسلام
• طاهریان (۸۲۰ - ۸۷۳ م. / ۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق. / ۱۹۹ -۲۵۲ خ.) بنیانگذار طاهر ذوالیمینین
• صفاریان (۸۷۵-۹۰۰ م. / ۲۶۱ - ۲۸۷ ه. ق. / ۲۵۴ - ۲۷۹ خ.) بنیانگذار یعقوب لیث
• سامانیان (۸۷۵-۹۹۹ م. / ۲۶۱ - ۳۸۹ ه. ق. / ۲۵۴ - ۳۷۸ خ.) بنیانگذار نصر یکم شهریاران بزرگ اسماعیل سامانی و نصر بن احمد
• زیاریان (۹۲۸ - ۱۰۷۰ م. / ۳۱۵ - ۴۶۲ ه. ق. / ۳۰۶ - ۴۴۹ خ.) بنیانگذار مرداویج پسر زیار شهریار معروف قابوس بن وشمگیر
• بوییان (۹۳۲ - ۱۰۴۹ م. / ۳۲۰ - ۴۴۰ ه. ق. / ۳۱۱ - ۴۲۸ خ.) بنیانگذار عمادالدوله علی شهریار بزرگ عضدالدوله
• غزنویان (۹۹۸ - ۱۱۶۰ م. / ۳۸۸ - ۵۵۵ ه. ق. / ۳۷۷ - ۵۳۹ خ.) بنیانگذار سلطان محمود غزنوی
• سلجوقیان (۱۰۳۸ - ۱۱۹۴ م. / ۴۲۹ - ۵۹۰ ه. ق. / ۴۱۷ - ۵۷۳ خ.) بنیانگذار طغرل بیک شهریاران بزرگ ملکشاه و سلطان سنجر
• خوارزمشاهیان (۱۰۷۸ - ۱۲۲۰ م. / ۴۷۰ - ۶۱۷ ه. ق. / ۴۵۶ - ۵۹۹ خ.) بنیانگذار (انوشتکین غرجه) شهریار معروف محمد خوارزمشاه
• ایلخانیان (۱۲۵۶ - ۱۳۳۶ م. / ۶۵۴ - ۷۳۶ ه. ق. / ۶۳۵ - ۷۱۴ خ.) بنیانگذار هولاکوخان
• تیموریان (۱۳۷۰ - ۱۴۹۸ م. / ۷۷۱ - ۹۰۳ ه. ق / ۷۴۸ - ۸۷۷ خ.) بنیانگذار تیمور گورکانی
• صفویان (۱۵۰۱ - ۱۷۲۳ م. / ۹۰۶ - ۱۱۳۵ ه. ق. / ۸۷۹ - ۱۱۰۲ خ.) بنیانگذار شاه اسماعیل یکم شهریار بزرگ شاه عباس یکم
• افشاریان (۱۷۳۵ - ۱۷۴۸ م. / ۱۱۴۸ - ۱۱۶۱ ه. ق. / ۱۱۱۴ - ۱۱۲۷ خ.): بنیانگذار نادرشاه
• زندیان (۱۷۵۰ - ۱۷۹۵ م. / ۱۱۶۳ - ۱۲۰۹ ه. ق. / ۱۱۲۹ - ۱۱۷۳ خ.) بنیانگذار کریمخان زند
• قاجاریان (۱۷۹۵ - ۱۹۲۷ م. / ۱۲۰۹ - ۱۳۴۵ ه. ق. / ۱۱۷۳ - ۱۳۰۵ خ.) بنیانگذار آقامحمدخان شهریار بزرگ ناصرالدین شاه
• سلسله پهلوی (۱۹۲۶ - ۱۹۷۹ م. / ۱۳۴۴ - ۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۰۴ - ۱۳۵۷ خ.) بنیانگذار رضاشاه
• جمهوری اسلامی (آغاز ۱۹۷۹ م. / ۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۵۷ خ.) بنیانگذار روحالله خمینی
برچسبها:
ایران در دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم میشود که عبارتاند از: ۱- پارینهسنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید).
دوران پارینه سنگی ایران به سه دوره پارینه سنگی آغازین، میانی، پایانی و یک دوره کوتاه بنام فرا پارینه سنگی تقسیم میشود. فرهنگهای مرتبط با پارینه سنگی قدیم ایران شامل فرهنگ ساطور ابزار الدوان و فرهنک تبر دستی آشولی هستند. کهنترین شواهد این دوره که مربوط به فرهنگ الدوان است در اطراف رود خانه کشف رود در شرق مشهد یافت شدهاست. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز است که شامل تراشه و ساطور ابزار هستند. طبق نظر کاشفین این مجموعه حداقل ۸۰۰ هزار سال قدمت دارد. از فرهنگ آشولی نیز مدارک بیشتری در شمال غرب و غرب کشور بدست آمدهاست. برخی از مکانهای مهم شامل گنج پر در رستمآباد گیلان، شیوه تو در نزدیکی مهاباد، پل باریک در هلیلان کرمانشاه هستند.
از دوران پارینه سنگی میانی که فرهنگ ابزار سازی آن موستری گفته میشود، شواهد بیشتری در غارها و پناهگاهها یافت شدهاست که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود ۲۰۰ تا ۱۵۰ هزار سال پیش شروع شده و تا حدود ۴۰ هزار سال پیش ادامه داشتهاست. انسانهای نئاندرتال در این دوره در ایران میزیستند که بقایای اسکلت آنها در غار بیستون یافت شدهاست. مکانهای مهم این دوره غارهای بیستون، ورواسی، قبه و دو اشکفت در شمال کرمانشاه، قمری و گر ارجنه در اطراف خرمآباد، کیارام در نزدیکی گرگان، نیاسر و کفتار خون در نزدیکی کاشان، قلعه بزی در نزدیکی اصفهان و میرک در نزدیکی سمنان است.
دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود ۴۰ هزار سال پیش آغاز و تا حدود ۱۸ هزار سال پیش ادامه یافته که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدیدی به ایران است. آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرمآباد، مرو دشت و کاشان یافت شدهاست. فرهنگ ابزار سازی این دوره تیغه و ریز تیغه برادوستی است. آثار دوره بعدی فراپارینه سنگی در غرب زاگرس و شمال البرز بدست آمده که فرهنگ زرزی خوانده میشود.
از دوره نوسنگی در ایران تپههای باستانی بسیاری باقیماندهاست از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و... در فارسٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و... در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران.
ساکنین ایران را قبل از رسیدن آریاییها میتوان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر بنام آنهاست جمع نمود، کاسپینها کشاورزی میکردند. این مردم نخستین کشاورزان جهان بودهاند و کشاورزی از سرزمین آنها به خاکهای رسوبی رودخانههای سند و سیحون و جیحون و دجله و فرات رسیدهاست. در دوران نوسنگی در برخی نواحی آسیای غربی (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمعآوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی جانوران، انتقال یافت.
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
ميخ در ديوار
سعي كن حتماً همه متن را تا آخرين جمله بخواني. از همه مهمتر جمله آخر است كه بايد خوانده شود.
يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخ ها را در ديوار سخت بكوبد.
بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.
روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخ ها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخ هايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»
لطفاً اگر من در گذشته در ديوار شما حفره اي ايجاد كرده ام مرا ببخشيد.
« پشت سرمن قدم برندار، چون ممكن است راه رو خوبي نباشم، قبل ازمن نيز قدم برندار، ممكن است من پيرو خوبي نباشم ، همراه من قدم بردار و دوست خوبي براي من باش.»
برچسبها:
نصايح زرتشت به پسرش
آنچه را گذشته است فراموش کن وبدانچه نرسيده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فکر کن
هيچکس راتمسخر مکن
نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
خود برايخود، زن انتخاب کن
به شرر و دشمني کسي راضي مشو
تا حدي کهمي تواني، از مال خود داد و دهش نما
کسي را فريب مده تا دردمندنشوي
از هرکس وهرچيز مطمئن مباش
فرمان خوب ده تا بهره خوب يابي
بيگناه باشتا بيم نداشته باشي
سپاس دار باش تا لايق نيکي باشي
با مردميگانه باش تا محرم و مشهور شوي
راستگو باش تا استقامت داشته باشي
متواضع باشتا دوست بسيار داشته باشي
دوست بسيار داشته باش تا معروف باشي
معروف باشتا زندگاني به نيکي گذراني
دوستدار دين باش تا پاک و راست گردي
مطابقوجدان خود رفتار کن که بهشتي شوي
سخي و جوانمرد باش تا آسماني باشي
روح خود رابه خشم و کين آلوده مساز
هرگز ترشرو و بدخو مباش
در انجمننزد مرد نادان منشين که تو را نادان ندانند
اگر خواهي از کسي دشنام نشنوي کسيرا دشنام مده
دورو و سخن چين مباشانجمن نزديکدروغگو منشين
چالاک باش تا هوشيار باشي
سحر خيزباش تا کار خود را به نيکي به انجام رساني
اگرچه افسون مار خوب بداني ولي دستبه مار مزن تا تو را نگزد و نميري
با هيچکس و هيچ آييني پيمان شکنيمکن که به تو آسيب نرسد
مغرور و خودپسند مباش، زيرا انسانچون مشک پرباد است و اگر باد آن خالي شود چيزي باقي نمي ماند
برچسبها:
صلیب پارسی یا صلیب آریایی به دیواره عظیم نقش رستم گفته می شود که در آن 4 عدد صلیب به ارتفاع بیشتر از یکصد متر در دل کوه حک و تراشیده شده است. صلیب که عربی شده واژه چلیپا می باشد سمبل خورشید و میترایئسم بوده است و ایرانیان قدیم و سپس زرتشتیها برای سالها از آن به عنوان نماد سعادت استفاده می کرده اند بویژه ساخته شده آن از چوب یا سنگ را بر روی گورها نصب می کرده اند و صلیب مسیحیان نیز برگرفته از آن است.
صلیب آریایی یا صلیب پارسی اصطلاحی است که برای نخستین بار در کتاب (( خلیج فارس ( کنداب پارس ) نامی کهن تر از تاریخ )) از آن ضحبت شده و سپس در ویکیپدیا انگلیسی ترجمه آن آورده شده است اما به طور خلاصه چون + صلیب از نمادهای آیین مهرپرستی است و بزرگترین صلیب حکاکی شده در دیوار نقش رستم می باشد آن دیوار با چهار صلیب آریایی یا پارسی نامیده است . در اوستا میترا مقام شامخی دارد و در زمان پیش از اوستا و رستاخیز زرتشتی بزرگترین خدا به شمار می آمد. این نشانه א که صلیب ( عربی شده چلیپا ) شکسته نامیده می شود در حقیقت نشانه خدای خورشید آریایی است زیرا در ایران و هند هزاران سال پیشینه دارد. این نشانه א نخستین بار در حدود خوزستان یافت شده و مربوط به هفت هزار سال پیش از میلاد می باشد به این ترتیب پیشینه تاریخی آن در ایران بسی کهن تر از پیشینه آن نزد آریایی های هند است و هرتسفلد آن را گردونه خورشید نامیده است. در گرمی مغان آذربایجان گورهای خمره ای از دوره اشکانی به دست آمده که میان آنها پارچه ای بسیار زیبا بافت شده است که دارای این نقش می باشد. همچنین این نگاره بر دهانه پاره ای از خمره های سفالین که مرده ها را در آن می گذاشتند دیده شده است در موارد دیگری چون جام تپه حسنلو ، جام زرکلاردشت ، گردنبند عقیق مربوط به دوره اشکانی ، گردنبند زرینی مربوط به هفت هزار سال ق م در رودبار گیلان این نگاره به چشم می خورد. گردونه خورشید نخست به این شکل א بوده و کم کم خطوط منحنی از بین رفته گاهی به صورت + و گاهی با خطوط شکسته ولی با زاویه 90 درجه ترسیم شده و شکل هندسی و ترکیب کامل یافته است. اقوام باستانی بسیاری از جانوران را می پرستیده اند و از همین جا تورتمیسم پیدا شده است. یکی از این حیوانات بز کوهی است که مظهر سودرسان طبیعت ، یعنی خورشید بوده است این نقش بر ظروف بازمانده از سده های پیش از میلاد دیده شده و مهمتر از همه رابطه ای است که مردم باستانی میان هلال ماه و خورشید و شاخ بز کوهی قرار داده بودند. در بسیاری از سفال ها در میان انحنای شاخ این جانور و نیز پشت آن نشانه + یا א دیده می شود. مثلا بر لیوان سفالین مربوط به 3100 سال پیش از میلاد که در سیلک کاشان به دست آمده نگاره + در انحنای شاخ گوزن پیدا است. با نگرش به اینکه نشانه گردونه مهر به شاهین و فروهر هم بسیار نزدیک است می توان پنداشت در زمانی که از اهمیت مهر کاسته شده نشانه مقدس میترائیسم رفته رفته به شاهین مبدل شده و این شاهین و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روهانی این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مینوی گردیده است. هم اکنون این نقش را به گونه ای دیگر بر کاشی کاری سر درب خاوری آرامگاه بایزید در بسطام می توان دید. میترا ، خداوند آبها و دریاها نیز هست و یکی از صفات او اود – دام یعنی محاصره کننده است و همسر او وارونی الهه شراب است و در اساطیر گاهی با نام های چون سورا یا ماد نیز خوانده می شود. غسل تعمید مسیحیان ، ظرف آب متبرک در کلیسا ، سقاخانه ها و حوضچه هایی که در داخل مساجد و تکیه های مسلمانها برپا می کرده اند همه از یادگارهای کیش میترا است ، زیرا که در مهریشت به روشنی از غسل و شستشو در آیین میترا یاد شده است. آیین مسیحیت از کیش میترا متولد شد. همام طور که در مهرابه ها چشمه آب جاری بود ، در نقش ها و تابلوهایی که یافت شده ، مرشد مهری ، یا مغان میترا ، در حال تعمید مومنان مشاهده می شود. علت اصلی اهمیت فوق العاده ای که برای شستشو در رم قایل می شدند همین اعتقاد به میترا بود. ماهی نیز یکی از نشانه های مسیحی بود که در قرون ابتدایی برای شناسایی هم چون رمزی از آن بهره می جستند. این نیز چون غسل تعمید ، نشان و رسمی بوده از کیش میترا. در یکی از مهرابه های اروپا ، برابر پای میترا یک ماهی نقش شده و این رمز و نشان مسحیت ، نشانه ای است از کیش میترا. بسیاری از رموز و اسرار میترا بر خلاف آنچه مشهور شده ، اصل و بنیان ایرانی خود را حفظ کرده است. آنچه امروز به نام غسل تعمید میان مسیحیان متداول است مانند بسیاری از مراسم و آداب دیگر ، از آریایی ها اقتباس شده است. ناگفته نماند که این عمل در زمان اقتباس در میان اقوام آریا بسیار کهنه و زمان گرفته بود. در هند ، تبت ، روم ، یونان و مصر نیز که بعد ها غسل تعمید رایج شد ، این آیین را از ایرانی ها گرفته بودند. در تبت ، چون چند سالی از تولد کودک می گذشت ، طی مراسمی در معبد و در برابر آتش به غسل تعمید او اقدام می شد. به نام نامی خورشید ، کودک را در حالی که سرودهای مقدس می خواندند سه بار زیر آب فرو بده بر او اسمی می نهادند و علامت صلیب را بر سینه تعمید یافتگان نقش می کردند. نکته مشترک آن بود که در این مراسم به نام خورشید ، به خدای خورشید متوسل می شدند. میان زرتشتی های قدیم و ایرانیان پیش از اشوزرتشت نیز غسل تعمید کودکان در مهرابه و آتشکده ها مرسوم بود. در مهرابه ها برابر آتش ، به نام خدای خورشید ، کودکان توسط مغان در آب فرو برده شده پس از آن نام گذاری می گردیدند. در اوستا ، میترا و خورشید به هم بسیار نزدیک هستند. در متن اوستایی مهریشت ، میترا خدای شکست ناپذیر جنگ است و سربازان و جنگ آوران در آوردگاه از او یاری می جویند و میترا نیز به سرعت به یاری آنها می شتابند. جنگاوران مهر آیین ، همواره پیروزی را از آن خود می دانستند. در بندهای اولیه مهریشت می توان به مقام سرباز و روابط او با میترا و چگونگی حمایت میترا از وی پی برد.
برچسبها:
سراسر نمای نقش رستم در شهرستان مرودشت
کعبه زرتشت بنای مکعبی شکل معروف به کعبه زرتشت در مقابل نقش رستم واقع در شهرستان مرودشت
نقش رستم نام مجموعه باستانی در شهرستان مرودشت استان فارس ایران است که یادمانهایی از ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای دادهاست. آرامگاه چند تن از پادشاهان هخامنشی (از جمله داریوش بزرگ و خشایارشا)، نقش برجستههایی از وقایع مهم دوران ساسانیان (از جمله تاجگذاری اردشیر بابکان و پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم)، بنایی موسوم به کعبه زرتشت و نقشبرجسته ویرانشدهای از دوران ایلامیان در نقش رستم قرار دارد.
نقش رستم در شمال مرودشت در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید واقع شدهاست و نام آن مانند نامهای تخت جمشید، نقش رجب و بسیاری نامهای مکانهای تاریخی دیگر، ارتباط مستقیم تاریخی با آثار موجود در آن ندارد.
آرامگاههای هخامنشی
آرامگاه چهار شاه هخامنشی در نقش رستم جای گرفتهاست. هر چهار آرامگاه شکلی شبیه علامت + دارند و در دل کوه با ارتفاع قابل توجهی از سطح زمین قرار دارند.
آرامگاه داریوش اول: از بین چهار آرامگاه موجود، فقط این آرامگاه کتیبه دارد و تعلق آن به داریوش اول محرز است. در شاخه بالایی آرامگاه، شاه با لباس پارسی و کمان به دست بر روی سکویی سه پله ایستاده و در حال انجام مراسمی است که میتواند شاهی یا مذهبی باشد. تصویر فروهر در بالای سر و پیشاپیش پادشاه قرار گرفتهاست و شاه دست خود را به علامت احترام رو به این تصویر گرفته. سی تن از نمایندگان قبایل مختلف تخت شاهی و سکوی سه پله روی آن را حمل میکنند.
در قسمت میانی آرامگاه حفرهای وجود دارد که ورودی آن مشابه درها و سرستونهای هخامنشی در سنگ حجاری شده و نمایی از یک ساختمان مشابه ساختمانهای تختجمشید را نشان میدهد.
درون حفرهٔ آرامگاه سه اتاقک در دل کوه کنده شدهاست که در هر یک سه گور صندوق مانند قرار دارد. تمام این اتاقکها و گورها خالیاند و احتمالاً توسط لشکر اسکندر غارت شدهاند.
برچسبها:
▪ آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند برگذیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر تهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد
▪ آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بداند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگذین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت .. ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و ۲۰۰۰ سال جلو تر از خود می اندیشید
▪ آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان ۵۱۸ – ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد
▪ آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بود آزاد کرد
▪ آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهرای بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت
▪ آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۶۵ سال به طول انجامید
▪ آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن – کره – عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند
▪ آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق همراه بوده است
▪ آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی “دنی تون” بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است
▪ آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گذاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند
برچسبها:
داریوش بزرگ
داریوش منتسب به یکی از خاندانهای فرعی سلسه هخامنش است ، جد داریوش (ارشام) که در آن زمان زنده بود ، عنوان پادشاهی داشت و پدر داریوش (ویشتاسب) در پارت از حکام بود . کمتر پادشاهی در بدو جلوس به تخت شاهی مانند داریوش با مشکلات زیاد و طاقت فرسا روبرو بوده است . زیرا بعلت غیبت طولانی کمبوجیه از ایران که مدت 4 سال بطول انجامید و اخباری که در غیاب او منتشر می شد ، به تخت نشستن بردیای از نفوذ حکام مرکزی ، در ممالکی که تازه جزو ایران شده بودند کاست و حس استقلال طلبی آنها را تحریک کرد و هر کدام از ممالک تابعه در صدد بر آمده بودند که از ایران جدا شوند . هنگامی که مسئله گیومت مع پیش آمد و به پادشاهی رسید موجب شد دیگران نیز به فکر سلطنت بیافتند .
داریوش در مدت قریب به دو سال مجبور بود با اغتشاشاتی که در همه نواحی مملکت او ایجاد شده بود بجنگد . داریوش برای جلب توجه قلوب مردم مصر ، به آنجا سفر کرد و در حدود 512 یا 513 قبل از میلاد اقدام به جنگ با سکاها کرد . لشکر عظیم ایرانیان از تنگه بسفر گذشتند و تراکیه شرقی را مطیع ساختند و از دانوب عبور کردند . هدف این لشکرکشی برقراری امنیت در مرزهای شمالی هخامنشی بود . داریوش پس از چند هفته پیشروی در دشتهای روسیه ناگریز بازگشت . در زمان داریوش هند غربی نیز تبعه ایران شد . مهمترین وقایع سلطنت داریوش ، شورش شهرهای یونانی در مقابل حکومت ایران است که منجر به جنگهای مدید گردید . در لشکرکشی اول کاری از پیش نرفت . در لشکرکشی دوم ، ایرانیان در ماراتن توفیقی بدست نیاوردند. پیش از آنکه داریوش اقدام به جنگ سوم کند شورشی در مصر روی داد و توجه داریوش به آن معطوف شد . قبل از توضیج در مورد شورش مصر باید گفت که قشون ایران در جنگ ماراتن شکست نخورد بلکه عقب نشینی کرد ویکی از نواقص عمده سپاهیان ایران در زمان هخامنشی این بود که به جز آن قسمت زبده ، که گارد جاویدان بود ، بقیه اسلحه دفاعی نداشتند . مثلا سپرهایشان از ترکه بید بافته شده بود . سربازان جاویدان هم معمولا در قلب سپاه جای می گرفتند و گاهی هم ، چنان که در ماراتن روی داد قلب قشون دشمن را می شکافتند . ولی چون جناحین لشکر ایران نمیتوانستند به واسطه نداشتن سلاح همان قدر پیش روند سپاهیان جاویدان مجبور می شدند برای مساوی داشتن صف خود با باقی جنگجویان عقب بنشینند . زیرا اگر جز این می کردند ممکن بود که سپاهیان دشمن آنها را محاصره کنند . در مورد جنگ ماراتن هم احتمالا چنین شده است . اما در مورد شورش مصر باید گفت : بعضی از مورخان علت این شورش را مالیاتهای سنگینی که بر مردم مصر تحمیل می شده دانسته اند ، اما به احتمال قریب به یقین این علت درست نیست و این طغیان روی داده است :
اولا مصریها بعلت داشتن تمدنی قدیم و مهم ، ملتی بودند که علاقمند به آزادی و استقلال خود بودند ، یونانیها با استفاده از این روحیه مصریها آنها را بر ضد دولت مرکزی تحریک می کردند و علت آن این بود که اولا یونانیها از بزرگی و ثروت دولت هخامنشی وحشت داشتند ثانیا تمام ممالک ثروتمند و آباد آن زمان در حدود دولت ایران داخل شده بود ، پس مشخص می شود علت اصلی شورش مصریها در دوره هخامنشی احساسات ملی و مذهبی بوده که بوسیله یونانیها تحریک می شده است .
داریوش قبل از عزیمت به مصر خشایارشا که از آتوسا دختر کوروش بود به ولیعهدی انتخاب کرد و به تدارک لشکرکشی به مصر مشغول شد که در سال 486 قبل از میلاد بعد از 36 سال سلطنت در گذشت و پسرش خشایارشا جانشین او شد . مقبره وی در نقش رستم واقع است .
برچسبها:
ثروت کوروش بزرگ
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.
کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد
شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت
ارنستو چه گوارا
برچسبها:
کوروش بزرگ
کوروش که به حق باید بزرگترین مصلح تاریخ بشر خوانده شود – هم از طرف پدرش شاهزاده بود و هم از طرف مادرش ؛ پدرش کامبوجیه پور کوروش پور چیش پیش از نوادگان هخامننش بود که زادبرزاد بر قبائل پارسی حکم رانده بودند ؛ مادرش (( ماندانا)) دختر آشتیاگ پور هو خشتره پور خشتریته پور فره ورتیش بود که این ها نیز به نوبه ی خود زادبرزاد بر قبائل ماد فرمانروائی کرده بود . از این نظر کوروش اصیل ترین فرد روی زمین از مقدس ترین خاندانهای ایرانی شمرده می شد که هم پارس ها و هم مادها به اصالت و برتری او معترف بودند . او نابغه ایی پر شفقت و انسان دوست و سازمان دهی چیره دست بود . او بعد از پیروزی بر آشتیاگ همه ی اعضای خاندان سلطنتی و رجال کشوری و لشکری ماد را مورد بخشایش و نوازش قرار داد و بدینوسیله روسای قبائل ماد را منتگزار و فرمانبردار خویش ساخت . او نه مثل شاهان سامی نژاد میانرودان دست به کشتار و غارت زد و نه به سربازانش اجازه داد به جان و مال رعایای شاه مغلوب دست درازی کنند . او از جنگجویان ماد و پارس ارتش کارآمدی تشکیل داد و به کمک آن در خلال سه سال سرزمینهای دو سوی دریای خزر و خوارزم و سّغد و زرنگان و مَک کّران و نواحی شرقی خراسان را ضمیمه ی قلمروش کرد و فلات ایران را برای نخستین بار در تاریخ زیر یک پرچم در آورد و پادشاهی ایران را تشکیل داد .
برچسبها:
تاریخ ایران حکایت از آن دارد که مردانی بس بزرگ در ایران زیسته اند و از خود یادگارهای بزرگی فکری و فرهنگی و.....بجای گذاشته اند بر ماست که اینان را بشناسم و بدانیم میراث دار سرزمینی بزرگ هستیم که سابقه طولانی در فرهنگ و تمدن و هنر دارد؛ وظیفه ما بالیدن صرف به داشته های گذشته مان نیست (روایت اینها صرفا بخاطر بالا رفتن عزت نفس هر ایرانی؛ لازم است تا بداند اگر بخواهد از هیچ تمدنی چیزی کم نداشته است و نخواهد داشت )ما میخواهیم با معرفی نکات برجسته تمدنهای گذشته به هویت ایرانی خود بیشتر آگاه شویم و بدانیم رسالت پاسبانی از این میراث کار بزرگی است.
در اینجا با این طرز نگاه وصیت نامه داریوش شاه بزرگ هخامنشی که بعد از کوروش سهم عظیمیدر تمدن ایران باستان دارد را آورده ایم
اینک که من از دنیا میروم بیست و پنج کشور جزو امپراطوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان و در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم کشورها نیز در ایران دارای احترام میباشند . جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد .
اکنون که من از این دنیا میروم تو دوازده کرور زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته بخاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیافزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمیگویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته میشود و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه میشود حشرات در آن بوجود نمیآید و غله در این انبارها چند سال میماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواربار استفاده کن و غله جدید بعد از اینکه زیاد شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو و یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی بنمایی ....
کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و اتمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آن را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار شود ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی و با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشا ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده چون هر دوی آنها افت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغگو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند برای مالیات قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بدرفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها به این طور خواهد بود که دست روی دست گذارده و تسلیم میشوند تا اینکه وسیله شکست خوردنت را فراهم نمایند .
برچسبها:
ایران درعصر قدیم
ایران قدیم شامل منطقه ای وسیع بین کوههای هندوکش و رودهای جیحون و سیمون و رودهای بین النهرین ودریای مازندران ودریای عمان وخلیج فارس وافوام ایرانی در این منطقه وسیع ، به دسته های متعدد تقسیم میشدند ودر سه هزار سال قبل ازمیلاد سه دسته ازاین اقوام مشخص شده اند یعنی از دسته های دیگر متمایز بودند: پارت ها ، پارس ها و مادها .
آشوری ها مردم کردستان و کرمانشاهی بودند و پادشاه آنان شلمانه سرنام داشت وهر 5 پنج سال یک باردرزمان قبل از کیومرث به همدان حمله میکرد و مردان را میکشت و زنان وپسران رابه اسارت وبردگی میبرد وچشمان پسران را کور میکرد وبه زارعین آشور برای بستن به سنگ گاو آهن میفروخت.
درآن زمان نینوا پایتخت آشوری بود.
مادها در سرزمین غرب ایران حدود اکباتان ( همدان ) زندگی میکردند.
کیومرث درحدود سال 700 قبل از میلاد مسیح حصاری در اطراف ایران ( همدان ) کشید که حدود ده سال به طول انجامید.
سال 612 قبل از میلاد مسیح ، جمشید پادشاه ایران ، به نینوا حمله کرد و آنجا را نابود کرد ولی ناموس آنان و بت های آنان را محترم دانست و هیچ کای به آنها نداشت ، اما نینوا پایتخت آشور را کاملا نابود کرد.
درآن زمان تمام اقوام اطراف ایرانم بت پرست بودند.
سال 536 قبل از میلاد ، پادشاه مادها به دست کوروش پادشاه ایران شکست خورد و منقزض گردید.
سومری ها ملتی در جنوب بین النهرین که از طرف جنوب غربی همسایه ایران بودند ، و خط را به بابلی ها و آشوریها آموختند و بابل در شمال سومر و میان بین النهرین بوده وآشوردر شمال بین النهرین ( عراق کنونی ).
کوروش دربهار سال 536 قبل از میلاد دراکباتان ( همدان ) پادشاه ایران شد.
مادها 500 سال در ایران سلطنت کردند و مغرب ایران فعلی و خوزستان و فارس و قسمتی از مشرق ترکیه فعلی و مناطق قفقازیه تا پای کوه های قفقاز جزء قلمرو آنها بود.
کوروش پادشاه مادها راشکست دادو بادختر او امی تیس که خاله خود کوروش میشد ازدواج کرد.
ارتش کوروش براساس و قوانین ارتش مادها تشکیل شد که به دست های ده هزار، هزار ، یکصد ، پنجاه ، ده و پنج نفری تقسیم میشد و هر دسته فرماندهی جدا داشت که هر فرمانده کوچک براساس لیاقتی که بدست می آوردند به فرماندهی بالاتر گمارده میشد.و خود کورش هم به همین صورت به فرماندهی بالاتر رسیده بود.
کشور کوروش یک سر آن هندوستان و سر دیگر آن یونان بوده است و کوروش پادشاه مادها و فارس شد.
قارون پادشاه لیدی که وسعت کشورشامل نصف غربی کشور ترکیه امروزی است وقتی سر دار لشگر دشمن را دستگیر میکرد به صلیب میکشید تا بمیرد و گوشت جسدش را لاشخورها میخوردند.
در زمان کوروش ارمنستان جزء ایران بزرگ ، و مردم آن کشور ایرانی خوانده میشدند.
در طول لشگر کشی کوروش به کشور لیدی (کوه های رواندوز ) به پیر مردی در کوهستان برخوردند به نام زوروبل که کاهنمعبد هیکل سلیمان بود ودر چهل و یک سال قبل از آن زمان حمله نبوکد نصر( بخت النصر ) به اورشلیم این مرد در اورشلیم نبود وزنده ماند ،؛ ولی نبوکد نصر تمام زنان و پسران را به کنیزی و غلامی به بابل برد و هیکل را نابود و صاف کرد.
پیرمرد به کوروش گفت در خواب اشعیای نبی را دیدم که به من گفت برو و به پادشاه ایران بگو که در این جنگ با قارون پیروز میشوی ودر عوض این بشارت از او بخواه که قوم یهود را از این بردگی و بدبختی نجات دهد و در ساختن دوباره هیکل کمک کند. در آن زمان 45 تا 70 هزاریهودی در بابل اسیر بودند.
همچنین پیرمرد گفت پیامبران ما پیش بینی کرده اند که در پایان دوره بدبختی ودربدری قوم یهود قبل از نجات آنها جهان بطور وحشتناک تکان خواهد خورد و این واقعه امسال هشتاد روز بعد از آغاز بهار اتفاق خواهد افتاد.
شهر بابل کنار رودخانه فرات ، مرکز دنیای قدیم بود.
ستاره شناسی و ایام نحس و سعید از بابل به کشور های دیگر رفت .
در زمان جنگ کوروش با بابل ، بابل از یکطرف به دریای مدیترانه امروزی و از طرف دیگر خلیج فارس و یک طرف در شمال عربستان بود .
در زمان کوروش قسمتی از فلسطین که در آن اورشلیم قرار داشت به اسم یوده بوده و پادشاه آن شش بت سر نام داشت.
معبد یهودی ها که در اورشلیم بود وبدست نبوکدنصرویران گردید، بدست کوروش و با هزینه خود کوروش بر اساس نقشه قدیم معبد ساخته شد و رومیها آن را خراب و ویران کردند.
بر تارک آن معبد به خط فارسی ، ایلامی ، بابلی و آرامی نوشته شده بود « این هیکل با خرج کوروش پادشاه ایران و بابل و جهات اربعه که یهودیان را آزادی بخشید ساخته شده است ».
نوه زوروبل از سوی کوروش سرپرست و پادشاه یهودیان جهت وارد شدن یهودیان به اورشلیم شد.
22 سال ساختن معبد طول کشید که در زمان داریوش اول ساختن معبد به اتمام رسید.
شهر شوش از بابل قدیمی تر است وطول حصار شهر بیشتر از چهل کیلو مترمیشده است.و اولین شهری بود که علاوه بر حصار بوسیله خندق اطراف آن و پر کردن آب بوسیله رودخانه های آنجا شهر را از دشمن حفاظت میکردند .
کوروش کشورهای سوریه ، لبنان ، و فلسطین را منضم به امپراطوری ایران کرد.
آمریکا قبل از کریستف کلمب سه3 بار از طرف دیگران کشف شده بود.اول از طرف هیئتی از خلیج عقبه ، دوم مسلمانان آفریقای غربی بخصوص مسلمانان کشور مغرب ( مراکش ) و سوم از طرف مردم اسکاندیناوی ( دانمارکی ها ) و همچنین کشیش های فرقه مذهبی مسیحی موسوم به تامپل ( معبد ) که مرکز آنها در فرانسه بود و بدون اطلاع دیگران به آمریکا سفر کرده و از آنجا نقره می آوردندومیفروختند که حدود دو2 قرن این کار را انجام میدادند و کسی نمیدانست نقره ها و این ثروت را کشیشها از کجا آوردند.
سه چیز انسان رامجبور میکند برخلاف عقل کارهایی را انجام دهد: حرص ، غرور ، شهوت .
سلیمان گفته است سه نفر از اشتها سیری ندارند :
دانشمند طالب علم - حریص طالب ثروت - مرد هوس باز طالب زن .
برچسبها:
پس از مرگ بدنم را موميای نكنيدو در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد.زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تاذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد.چه افتخاری برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود.از همه پارسيان و هم پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردندو مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند.به واپسين پند من گوش فرا داريد.اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيدفرزندان من،دوستان من،من اكنون به پايان زندگی نزديك گشتهاممن آن را با نشانههای آشكار دريافتهاموقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساسدر کردار و رفتار شما نمايانگر باشد،زيرا من به هنگام كودكی ، جوانی و پيری بختيار بودهام،هميشه نيروی من افزون گشته است آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جوانی ناتوانترم.من دوستان را به خاطر نيكويیهای خود خوشبختو دشمنانم را فرمانبردار خويش ديدهام.زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود.من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز میگذارم.اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ،خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم.حتی در پيروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم.در اين هنگام كه به سرای ديگر میگذرم،شما و ميهنم را خوشبخت میبينم.و از اين رو میخواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند.مرگ چيزی است شبيه به خواب.در مرگ است كه روح انسان به ابديت می پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد می گردد به آتيه تسلط پيدا می كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بودپس اگر چنين بود كه من انديشيدم،به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ،اما اگر اين چنين نبود،آنگاه ازخدای بزرگ بترسيد كه در بقای او هيچ ترديدی نيستو پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روی ندهد.من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم كهآزموده تر است كشور را سامان خواهد دادفرزندانم! من شما را از كودكی چنان پروردهام كه پيران را آزرم داريدو كوشش كنيد تا جوانتران از شما آزرم بدارند.تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی،تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت.دوستان يک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند.همواره حامی كيش يزدان پرستی باش،اما هيچ قومی را مجبور نكنكه از كيش تو پيروی نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كههر كسی بايد آزاد باشد تا از هر كيشی كه ميل دارد پيروی كند.
برچسبها:
داریوش یزرگ
داریوش یکم ، فرنام به داریوش بزرگ، پسر ویشتاسپ، همسر آتوسا و داماد کوروش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود.
داریوش در زبان لاتین «دَرَیوس»، زبان یونانی «داریوس» و در پارسی باستان «دارَیَوَهوش»واگویی میشود. آرایه این نام در زبان ایلامی «داریامائویس»، در زبان اکدی «داریاموس» و در زبان آرامی «دِرایس» و «دِرایوس» است و گمان میرود نام یونانی دیگرش «داریائوس» باشد. این نام در زبان پارسی باستان بهمعنای «استوار نگاه میدارد آنچه نیکوست را» میباشد.
این نام در نگارش بابلی سنگنبشته بیستون به گونه [ داریاموش ] امده است: من «داریاموش«(داریوش)، شاه، پسر «اوشْتاسْپَه» (ویشتاسپ)، «اَهَمَنیش» (هخامنشی)، شاه شاهان، پارسی، شاه «پَرسو» (پارس).
وی در سال ۵۲۲ پیش از زایش، با یاری چندی از بزرگان هفت خانواده اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورشهای درون مرزی پرداخت. فرمانروایی شاهنشاهی را استواری بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
بازگشت به میهن
در چله تابستان سال 52 داریوش جوان 28 نیزه دار و آجودان پیشین کمبوجیه پس از مرگ پادشاه خود در شام دواره به میهن باز گشت .تمام سرزمین هایی که به در گذار پیمود، بابل، شوش و هتا سرزمین بنیادین نیا ی او به دست ستمگران در آمده بود.بزرگان و درباریان شاه به ولایات خویش رفته و کناره گیری اختبار کرده بودند و آرامش خفقان آوری همه جا فرمان فرما بود.
در هنگامی که از بزرگان هخامنشی ها در رسته ی فرزندان پسر تنها خاندان ارشامه و پسر او ویشتاسپه بجای مانده بود.گوتامه چیرگی خویش را کم کم با به هم ریختن ساختمان مردمی دولت کوروش استوار می کرد.گوتامه برادر اوروپستس(مغی که کمبوجیه در گذار مصر جانشینی را به او سپرده بود)نماینده ی سود ماد ها نبود، وانگه نشان یک رسته ی اندک و کهنه پرست و کهنه بود.
در آغاز چنین به دید می رسید که بنای دولت داریوش از هم گسیخته خواهد شد و داریوش و اندیشههای بزرگ شیر مردی آریایی او را زیر آوار بلند پروازی خاکسپاری خواهد کرد، ولی در برابر آنچه امید می رفت در در درازنای زمان نزدیک به یک سال داریوش سستی نا پذیری و پشتکار پولادین و بیپروایی بی مانند همه نیروهای شورشی ، دشمن و ناسازگار را شکست داد و این سرزمین سپنتا را جستاند و آرامش و بزرگی را به ارمغان آورد.بدین گونه داریوش توانست در این سال نیرو هایی که دولت در رودررویی با گزندها به آنها پشت گرمی داشت را بشناسد.
آئین گذاری در زمان داریوش
شاید با ارزش ترین دستاورد و بزرگترین بازمانده او گردآوری نخستین گروه آیینهای همهگیر دیوانی و مردمی باشد.در میان تیرههای ایرانی از پیش تر فرسار(قانون) بوده ولی یک فرسار همه گیر که همه ناچار به پیروی از آن باشند بیپیشینه بود.شاهنشاهان پیش از داریوش مانند کوروش، کمبوجیه و بردیا همه باورمند به واگذاری دستورها به قدرت های بومی بودند.
دو نکته در دستورهای داریوش آنها را از دستورهای پیش از خود سوا و دگرگون می کند :
الف) مسئله نام بردن ویژه داریوش به پشتوانه این آئین نامه از سوی اهورامزدا است(این کار پافشاری و باور داریوش بر یکتا پرستی را نمایان می کند)
ب)نامیکه داریوش به قانونمی دهد.در لوح های بابلی و آشوری فرسار به نام (گروه آرا)شناخته می شد و هر کدام از قواعد بر پایه دیدگاه یک دادرس در زمینه یک دادخواست روشن بنا شده بود، اما داریوش آساهای خود را «دات» می نامد(ریشه واژه داد)و به چَم دادخواهی و دادگستری است.
آرمان بزرگ داریوش، پشتیبانی از مردم در برابر ستم به دست فرسار و پایه گذاری آساهای یکسان در همه گستره شاهنشاهی بی کران هخامنشی بتواند داد مردم را بستاند، که این کار در زمان خود بیهمتا و تازه بود.داریوش در همه زمینه ها آیینی برنهاده بود.
سرپرستی کارهای درونی
در این باره جُستار فراوان است تنها به این نکته نمارِش می کنیم که داریوش بزرگ با کوچاندن مردم کشور از جایگاهی به جایگاه دیگر که شیوه ی پادشاهان آشور بویژه از زمان تیگلات پلیسر سومبه پس بود، ناسازگار بود و این کار را درخور سرپرستی کشوری به پهناوری و بزرگی و شکوه ایران نمی دانست.
داریوش بزرگ در سرپرستی چیرهگی های فراخ هخامنشیان و برپایی راه ها و گذرگاه ها و رفت و آمد نیروهای ارتشی ایران در لشگرکشی به یونان و آسیای کوچک و مصر و پیشرفت بازرگانی و داد و ستد و زدن مسکوکات و سازمان کشوری کارهایی بی پیشینه و برتری نمود.
رامیاری بازرگانی داریوش
آیینهای داریوش در زمینه بازرگانی ، همه زمینه های بازرگانیرا دربر می گرفته.کشاورزی و بازرگانی بومی به گونه یکسان و سازمند و قانونمند شد و بازرگانی دوردست در سراسر شاهنشاهی با اتکای «دات» پشتیبانی بایسته را پیدا می کرد.
برچسبها:
اهورامزدا خداییست بزرگ، بزرگترین خدایان
که زمین را آفرید
که آسمان را آفرید
که مردم را آفرید
که شادی را برای مردم آفرید
که خشایارشا را شاه کرد
یگانه فرمانروای بسیاری
من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان
شاه مردمان بسیار
شاه در این زمین دور و پهناور
پسر داریوش شاه هخامنشی
گوید خشایارشا: داریوش شاه که پدرم بود، به خواست اهورامزدا بناهای زیبایی ساخت و او دستور داد این سنگنبشته کنده شود.
اما نوشتهای در آن کنده نشد
پس از آن من دستور دادم این نوشته کنده شود.
باشد که اهورامزدا و خدایان دیگر مرا نگاه دارند، شهریاری مرا ، و آنچه که من ساختهام .
گفتار خشایارشا در سنگنبشته وان ترکیه
نام خشایارشا از دو بخش "خشای" به چَم (شاه) و "آرشا" به چَم (مرد) پدیدار شده و به چَم «شاه مردان» است، چَم(معنی) این نام میتواند «کسی که در میان شاهان پهلوان است» یا فرمانروای پهلوانان باشد. خشایارشا در زیشمار (سن) سی و چهار سالگی به پادشاهی رسید.
خَشایارشای بزرگ، فرنام به شاه شاهان پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ، چهارمین پادشاه هخامنشی میان سالهای (۴۸۵ تا ۴۶۵ پیش از زایش) بود.
بزرگترین شاهنشاهی روزمهان
رکورد بزرگترین شاهنشاهی جهان ازدید توده مردم را شاهنشاهی هخامنشی در روزگار خشایارشا نزدیک ۴۸۰ پیش از زایش با داشتن ۴۴ درصد توده مردم سراسر جهان از آن خود دارد.شاید از همین روی می باشد که وی دشمنان فراوانی دارد و بیشترین نکوهشات از سوی باختریان و بیشترین یاوه گویی ها در میان شاهان ایران در باره خشایارشا افسانه ای می باشد.خشایارشا این ابر مرد کهن نگاری ایران زمین، شاه شاهان،یکه تاز بیهمتا و یگانه نیرو زمان خود همه ابر قدرتها و شاهنشاهی های زمان خود را شکست داد و بر آنها چیره شد و بزرگی شاهنشاهی باختریان را در هم شکست و آنها را به زیر پرچم ایران فرمانبردار خویش نمود. میتوان گفت پس از خسرو پرویز دومین شاهنشاهی بزرگ کهن نگاری جهان از دید گستره جغرافیایی را در روزگار شاهنشاهی ایشان جهان به خود دیده است.
برچسبها:
ایران پیش از راهیابی آریایی ها
پیش از آریاییان شهرنشینی(تمدن)های تپورها در تبرستان (مازندران) ، شهرنشینی ایلام (در اپاختر(شمال) خوزستان)، شهرنشینی جیرفت (در کرمان)، شهرنشینی مردمان تپه سیلک (در کاشان)، شهرنشینی اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و شهرنشینی کاسیها (در کرمانشاه و لرستان) و شهر سوخته (در سیستان) در سرزمین ایران بودند.
ایلامیان یا عیلامی ها از هزاره چهارم پ. م. تا هزاره نخست پ. م. ، بر بخش بزرگی از سرزمینهای جنوب باختری پشتهٔ ایران فرمانروایی کردند. به فرمانروایی رسیدن ایلامیان و نیرو یافتن خاندان ایلامی پادشاهی اوان در اپاختر دشت خوزستان با ارزش ترین رویداد رامیاری(سیاسی) ایران در هزاره سوم پ. م. است. تا پیش از راهیابی مادها و پارسها، کهن نگاری سرزمین ایران سرشار از پیشامدهای شهرگرایی های کهن بالا می باشد. دیدگاهی که امروز بیش از هر دیدگاه دیگری در میان آگاهان پذیرفته است اینست که دودمانهایی که خود را آریایی (آریایی در زبان ایشان به چَم پاک نژاد یا پاکزاد بود) میخوانندند در پایان هزارهٔ دوم پیش از زایش (در این روزمهان دوگانگی بسیار است) به پهنه ایران سرازیر شدند و از دید دسته ای دیگر از کهن نگاران و پژوهنده گان آریایی ها از ابتدا در پهنه ایران می زیسته اند. از بررسی استورهها و زبان ایشان برمیآید که ایشان خویشاوندی نزدیک با هندیان داشتند و گویا پیش از آمدن آنان به ایران و کوچ دستهٔ دیگر به هند با هم میزیستند. به هر روی آنچه آشکار است اینست که هر دو دسته خود را آریایی میخواندند.
این نوشتار از سوی اهورا (Ahouraa.ir) پخش شده، مهر ورزیده و بن مایه را یاد آوری کنید!
برچسبها:
شهر گور
نخستین شهر دایرهای شکل ، شهر ساسانی گور در ایران محسوب می شود. این شهر بعدها توسط اردشیر بابکان ( در اوایل قرن سوم میلادی ) بنیانگذار امپراطوری ساسانیان احیا و به عنوان پایتخت امپراطوری برگزیده شد و خورهٔ اردشیر یا شهر گور نامیده شد. شهر گور (اردشیرخوره یا فیروزآباد قدیم) محلی باستانی است در شهرستان فیروزآباد، استان فارس. گور در زمان آبادانی خود، مرکز بخشی از استان پارس ، به نام کوره اردشیرخورّه بود. شهر گور باستانی اکنون متروک مانده و شهر کنونی فیروزآباد در سه کیلومتری آن قرار دارد. طرح و الگوی این شهر دایرهای شکل است و به قطر دو کیلومتر دارای چهار دروازه اصلی بوده و بناهای حکومتی و محل اقامت درباریان در آن قرار داشته است. شهر گور اولین شهر دایرهای در ایران و یکی از نخستین شهرهای دایره ای در جهان نیز محسوب می شود.قدمت شهرگور به دوره هخامنشیان میرسد. در زمان هخامنشیان این شهرستان از قطبهای تجاری مهم امپراطوری و جهان محصوب میشده است که پس از حمله اسکندر مقدونی و ناتوانی وی در تسخیر این شهر، با جاری ساختن رود "تنگ آب" به روی شهر موجب غرق شدن این شهرستان در آب شد.
نقش چهار شاهزاده ساسانی، دو زن و یک مردن جوان را به همراه یک نوجوان نشان می دهد که با لباس های اشرافی در کنار یکدیگر ایستاده اند. رنگ های به کار رفته در این نقاشی بیشتر سبز و قرمز اخرایی است و سبک نقاشی نشانگر تاثیر هنر اوایل دوره ساسانی از سبک هنری اشکانی است. قطر شهر گور ۲ کیلومتر و دور تا دور آن را حصاری خشتی با خندقی به عرض ۵۰ متر محصور کرده است چهار دروازه به نامهای دروازه هرمز در شمال، دروازه اردشیر در جنوب، دروازه مهر(میترا) درشرق، دروازه بهرام در غرب، ورودی های این شهر را تشکیل می دهند. در بخش مرکزی شهر به شعاع ۴۵۰ مترکه به وسیله حصاری از سایر بخش های شهر مجزا می شده بناهای حکومتی ومحل اقامت درباریان بوده مهم ترین بناهای آن شامل:منار وتخت نشین(طربال) است.
برچسبها: